عضو موسسه تنظیم و نشر آثار امام: مصطفی خمینی در فهرست ترور ۵۰ نفر از مبارزین دوره پهلوی بود

۰۲ آبان ۱۳۹۰ | ۱۶:۱۵ کد : ۱۴۴۱ از دیگر رسانه‌ها
سارا طاهری: «نور بصرم و مُهجَه قلبم» این توصیف امام خمینی (س) برای فرزند خویش است. فرزندی که امید آینده اسلام بود. سحرگاه یکشنبه ۱۳۵۶/۸/۱ مصادف با شهادت سیدمصطفی خمینی نخستین فرزند امام خمینی (س) است. شهادتی که بسیاری از انقلابیون اعتقاد دارند در شتاب بخشیدن به روند انقلاب اسلامی تاثیر بسزایی داشت. در سالگرد شهادت حاج آقا مصطفی خمینی با محمد طاووسی بجنوردی که یکی از شاگردان یاران حضرت امام و همچنین آیت‌الله مصطفی خمینی است به گفت‌وگو نشسته‌ایم. عضو موسسه تنظیم و نشر آثار امام در گفت‌وگو با «تهران امروز» به نکات قابل‌توجهی اشاره کرد که مشروح آن در پی می‌آید:

 

به عنوان سوال اول بفرمایید که سابقه آشنایی شما با حاج آقا مصطفی به چه زمانی بر می‌گردد؟

 

در سال‌های ابتدای دهه ۴۰ به ویژه سال ۱۳۴۴ که مقیم مشهد و در حال مبارزه بودم به دلیل شناختی که از من به وجود آمده بود، رژیم تصمیم به تبعید من گرفت. در آن زمان ما را وادار کردند که به نجف برویم. یکی از علمای آبادان قبل از رفتن از من درخواست کرد که خدمت ایشان بروم و نامه‌ای را به من داد که آن را برای حاج مصطفی ببرم. این امر انجام شد و آن را تحویل حاج آقا مصطفی دادم. دیدار اول من با حاج آقا مصطفی و آشنایی کامل با ایشان در همین زمان بود. البته بنده قبلا هم در قم ایشان را دیده بودم ولی آشنایی زیادی با ایشان نداشتم. دیدار کامل و آشنایی ما‌‌ همان وقتی بود که به نجف تبعید شده بودم و جزو دوستان و مبارزین خارج از کشور به حساب می‌آمدم. در آن زمان هم مشغول تحصیل و هم مشغول مبارزاتی که در عراق صورت می‌گرفت شدیم.

 

 

جایگاه آیت‌الله مصطفی خمینی در بین چهره‌های انقلابی ساکن خارج از کشور به وی‍ژه نجف چگونه بود؟

 

نمی‌دانم در جریان هستید یا خیر،‌‌ همان سال‌هایی که امام در نجف تشریف داشتند عده‌ای بودند که در کنار هم قرار داشتند و با حضرت امام کار می‌کردند. در راس این بیست و چند نفر، حاج آقا مصطفی بودند که همه رابطه‌های ما با امام از طریق ایشان بود و بسیاری از کار‌ها توسط ایشان انجام می‌شد. در واقع ایشان پل میان جریان‌ها و انقلابیون با امام بودند. حاج آقا مصطفی فرزند بی‌نظیری بود که در خدمت امام و اهداف امام بود. حتی وقتی که حاج آقا مصطفی در ایران بودند و حضرت امام را تبعید کردند ایشان زمینه‌سازی کردند برای اینکه به ترکیه بروند که بالاخره موفق شدند و به ترکیه سفر کردند و در آنجا در کنار پدر وارد بغداد و از بغداد و کاظمین و سپس وارد نجف شدند که استقبال پرشوری در آن سال‌ها انجام شد. در ‌‌نهایت حضرت امام در نجف مستقر شدند و حاج آقا مصطفی نیز در کنار پدر حاضر بودند. حاج آقا از نظر علمی در سطح بسیار بالایی بود و آیت‌الله میرزا حسن که یکی از علما و مدرسین طراز اول نجف بود با ایشان گفتمان و مباحثه داشتند. خود آیت‌الله بجنوردی که من شاگرد ایشان بودم در یکی از صحبت‌های خود فرموده بودند که وقتی حاج آقا مصطفی را در سنی که هم‌اکنون هستند مقایسه می‌کنیم با زمانی که امام چنین سنی را داشتند به این نتیجه می‌توان رسید که حاج آقا مصطفی داشته‌های بیشتری دارند.

 

 

ویژگی خاص ایشان چه بود؟

 

حاج آقا مصطفی بسیار خوش اخلاق و متواضع بود. از نظر مبارزات که جای خود دارد. اگر تاریخچه مبارزات برای پیروزی انقلاب را در نظر بگیریم، در ردیف اول مولفه‌های آن، می‌توان شهادت این استاد بزرگوار را در نظر گرفت زیرا شهادت ایشان در سال ۱۳۵۶، سرآغاز تشدید مبارزات ایران شد. انقلاب ایران اگر رهبری چون امام خمینی داشت یک پیش مرگ و یک پس مرگ داشت. پیش مرگ آن در واقع شهادت حاج آقا مصطفی بود. شهادت ایشان باعث شد که بار دیگر مردم ایران به جوش و خروش بیایند و اینگونه شد که در سال ۱۳۵۷ انقلاب ایران به پیروزی رسید.

 

 

در رابطه با خود ایشان توضیح دهید.

 

یکی از شاگردان کوچک ایشان بودم. در آن زمان حضرت امام درس فقه می‌دادند و ما خدمت ایشان می‌رفتیم ولی درس اصول تدریس نمی‌کردند و حاج آقا مصطفی درس اصول داشتند که ما در کلاس درس ایشان حضور پیدا می‌کردیم. دوستان بسیاری بودند که در کلاس درس ایشان حضور داشتند از جمله حاج آقا رحمت، سیدمحمد صدوقی اصفهانی و بقیه دوستان که در ذهن من نیستند. ایشان به غیر از درس اصول، درس بسیار خوب و زیبایی به نام درس تفسیر قرآن داشتند که پنج جلد از آن چاپ شده و بسیاری از کار‌شناسان بنام تفسیر قرآن اذعان دارند که تفسیر حاج آقا مصطفی تفسیر بی‌همتا و نظریاتی که ایشان دارند نظرات بسیار عالی و بی‌نظیری است.

 

می‌دانید که حضرت امام درس‌هایی را که در عراق و نجف شروع کردند در مسجد شیخ انصاری که از بهترین و بالا‌ترین درس‌های خارج آن زمان بود، برگزار می‌کردند. در این درس حضرت امام دو سه نفر شاگرد بیشتر نبودند یعنی دو سه نفری بودند که گاهی به ذهنشان اشکالاتی وارد می‌شد و بیان می‌کردند. یکی از این سه نفر حاج آقا مصطفی بود. ایشان کسی بود که می‌توانست در مقابل پدر عرض اندام کند و اشکالاتی را وارد و جواب‌های خود را دریافت کند. گاهی هم سوال و جواب میان ایشان و امام بالا می‌گرفت. من خود گاهی در درس‌ها حضور داشتم و چگونگی بحث و محاوره امام و حاج آقا مصطفی را می‌دیدم که بسیار بی‌نظیر و در سطح بسیار بالایی برقرار می‌شد. این جدا از روابط پدر و فرزندی بود.

 

 

برخی علاقه‌مند هستند اینطور وانمود کنند که بسیاری از شخصیت‌هایی که در ظاهر انقلابی بودند اما در خفا وابسته به رژیم پهلوی بودند سعی داشتند از طریق حاج آقا مصطفی به امام نزدیک شوند چون ایشان سخن انواع گروه‌ها و جریانات مخالف رژیم را می‌شنیدند. آیا این صحیح است؟

 

حاج آقا مصطفی آنقدر زیرک و زرنگ بود که اصلا این سخن قابل قبول نیست. حاج آقا مصطفی اخلاق بسیار عجیبی در رابطه با مردمداری و برخورد با مردم داشت. حتی آن‌هایی که با حضرت امام مخالف بودند و در مجالس نیز بر ایشان خرده می‌گرفتند وقتی پیش حاج آقا مصطفی می‌آمدند یا درخواست ملاقات داشتند و با ایشان صحبت می‌کردند با رفتار عجیب حاج آقا مصطفی رو به رو می‌شدند. ایشان رفتار بسیار خوبی داشتند. حتی به خاطر دارم ما سه نفر از مبارزین بودیم و رفتیم به حاج آقا مصطفی گفتیم که فلان فرد در کلاس درس شما مشکل ایجاد می‌کند، ولی‌‌ همان روز دیدم که وقتی این فرد وارد جلسه شد ایشان عکس‌العمل عجیبی نشان دادند و با شادابی با آن فرد برخورد کردند که ما بسیار تعجب کردیم ولی از اینکه ایشان هیچ وقت گول نمی‌خوردند و مشکلی ایجاد نمی‌شد جای هیچ شکی وجود ندارد. یکی از فرزندان دور آیت‌الله اصفهانی به نام موسی صدر بود که با حاج آقا مصطفی تماس می‌گرفت ولی هیچ وقت نتوانست که از ایشان استفاده سیاسی کند بلکه حاج آقا مصطفی از ایشان و سخنان وی استفاده می‌کردند. حاج آقا مصطفی هیچ وقت فریب نمی‌خوردند و همیشه در خدمت انقلاب و حضرت امام بودند.

 

 

حاج آقا مصطفی سفرهایی را جهت ارتباط با نیروهای انقلابی به کشورهای اسلامی انجام می‌دادند و سفری هم به لبنان داشتند آیا شما با ایشان در این سفر همراه بودید؟ علت سفر ایشان به لبنان چه بود؟

 

دقیقا در جریان این سفر نیستم. شاید به دلیل دیدن دوستان و شاید هم به دلیل ملاقات با امام موسی صدر بوده است. من یک سفر با ایشان به مکه و سفر حج رفتم که این سفر مسائل خود را داشت. من در خدمتشان نبودم و خصوصیات آن چنانی از ایشان در ذهنم نیست ولی می‌دانم که ایشان مسافرت‌های زیادی را به صورت پیاده به کربلا داشت.

 

 

سفر ایشان به مکه با چه اهدافی انجام می‌شد؟

 

در سفر حج، ایشان روزی یک ساعت به مسجدالحرام می‌آمدند و دوستان عراقی و گاهی مبارزین در جایی مخصوص که آن روز‌ها به شکل مثلث بود جمع می‌شدند و حاج آقا مصطفی آن‌ها را راهنمایی می‌کردند. هر کس در خدمت ایشان قرار می‌گرفت از کمالات اخلاقی و از لطافت روحی ایشان لذت می‌برد. ایشان پیام‌های امام را برای مبارزان به همراه داشتند.

 

 

در ارتباط با خصوصیات اخلاقی حاج آقا مصطفی توضیح دادید، در رابطه با مراتب علمی ایشان هم توضیح دهید و بفرمایید از نظر علمی در چه سطحی بودند؟

 

ایشان در سطح بسیار بالایی بودند. وقتی کسی بتواند در نجف درس اصول تدریس کند، معلوم است که مرتبه بسیار بالایی دارد. اشکالاتی که سر درس حضرت امام می‌گرفتند نیز خود جای تامل و درنگ دارد یعنی ایشان در سطحی بودند که حتی به مبانی حضرت امام گاهی اشکال می‌گرفتند. غیر از این موارد ایشان مباحثه‌ای داشتند با حاج میرزا حسن بجنوردی که ایشان در نجف از بهترین و بالا‌ترین مدرسین و علمای درجه یک نجف بودند که جمله‌ای که در سوال قبل گفتم ایشان در مورد حاج آقا مصطفی بیان کردند. تفسیر ایشان در رابطه با مبانی تفسیری گویای بسیاری از مسائل علمی است که امروزه بسیاری اذعان دارند که ایشان مطالبی دارند که تا حالا گفته نشده است.

 

 

فرمودید حاج آقا مصطفی ممکن بود حتی به مبانی درس امام خمینی ایراد بگیرند. نحوه برخورد امام با ایشان در این مورد چگونه بود؟

 

رفتار استاد و شاگردی بود. چون یکی از خصوصیات بزرگ حضرت امام این بود که ایشان شاگردپرور بودند. به‌طور کلی در نجف زمینه‌ای نبود که وقتی استاد درسی را می‌دهد شاگرد ایراد بگیرد، ولی امام این زمینه را در نجف باز کردند و زمانی که در قم بودند، اساتید معروفی که امروزه داریم از شاگردان امام هستند. مثل آقای سبحانی و جوادی آملی که این‌ها ثمره استاد و شاگردی هستند. شهید مطهری نیز یکی از بهترین شاگردان حضرت امام بودند. اگر در انقلاب تئوری و کتاب‌هایی داریم که بدون اشکال و بدون هیچ مشکلی جوانان می‌توانند از آن استفاده کنند نوشته‌های شهید مطهری است که یکی از شاگردان بنام امام بوده است.

 

 

به غیر از رابطه استاد و شاگردی، حاج آقا مصطفی چه نوع ارتباطی با امام داشتند؟

 

حضرت امام و ایشان رابطه فرزند و پدری داشتند و رابطه دیگر رابطه مبارزاتی بود که ایشان حلقه وصل بین امام و مبارزین بودند و تنها چیزی که در دوران ولایت حضرت امام کمتر شاهد آن بودیم رابطه اقتصادی بود. حاج آقا مصطفی هیچ‌گاه اختیاری در مسائل مالی حضرت امام نداشتند. پرواضح است و خود بنده به‌دلیل اینکه عاشق و مرید امام شدم همین مسئله بود. در بیت حضرت امام غیر از امام هیچ کس نمی‌توانست وارد مسائل مالی شود. حاج آقا مصطفی در رابطه با مسائل مالی به مانند همه طلبه‌ها شهریه می‌گرفتند و حتی حضرت امام نه‌ تنها به ایشان از نظر مالی شهریه مساوی با بقیه می‌دادند بلکه حتی در زمانی که بعثی‌ها به امام تنگ گرفتند و مبارزینی که با امام بودند به ایشان فشار می‌آوردند که از عراق بروند حضرت امام در روزهای آخری که می‌خواستند از نجف بروند وصیتنامه‌ای دارند که در این وصیت‌نامه به آیت‌الله خاتم یزدی آمده است که حتی به همسر ایشان به اندازه یک طلبه شهریه بدهند. امام در مسائل مالی بسیار دقیق بودند.

 

 

شما در صحبت‌های خودتان از لفظ شهید برای حاج آقا مصطفی استفاده کردید. آیا سندی وجود دارد که شهادت ایشان را تایید کند؟

 

واقعیت این است که جریانی وجود دارد که این مسئله را تایید می‌کند. بعد از اینکه انقلاب پیروز شد من بسیاری از جا‌ها دیدم که اسنادی در این رابطه وجود دارد. در‌‌ همان سال‌های ۴۳ یا ۴۴ به بعد تا سال ۵۶ در ایران با محوریت آمریکا، نوعی دستور کار تعیین شده بود. ساواک ایران با سازمان امنیت بسیاری از کشورهای اسلامی این تصمیم را داشتند که به خاطر خاموش کردن آتش مبارزاتی ایران، به اصطلاح از شر مبارزین خلاص شوند. به همین دلیل تصمیم داشتند تا حدود ۵۰ نفر از سرکرده‌های مبارزین را ترور کنند. ترور فیزیکی به هر طریق می‌تواند صورت بگیرد. امروزه همه می‌دانند که با انواع و اقسام راه‌ها می‌توان ترور فیزیکی کرد چه با سرنگ چه با سم و حتی صحنه‌سازی‌هایی که مرگ، کاملا طبیعی جلوه کند. لذا ما عقیده داریم که ایشان شهید شده است. بسیاری از مبارزین بنام به همین‌گونه شهید شدند، مثل حاج آقا سعیدی خراسانی. حاج آقا مصطفی نیز از این ۵۰ مبارز بیرون نیستند. نکته‌ای را لازم است بیان کنم. شبی که حضرت امام صبح آن از نجف به سمت کویت حرکت کردند من خود تا مرز کویت همراه امام بودم. وقتی ایشان وارد مرز کویت شدند جلوی ورود امام گرفته شد و در راه برگشت مقامات سعودی می‌دانستند که حضرت امام برمی‌گردند. در آن یکی دو ساعتی که امام وارد میدان خلأ یعنی‌‌ همان فضای آزاد میان دو کشور شدند می‌خواستند حضرت امام را بدزدند و اسناد آن هم وجود دارد که حدود شش هلیکوپتر را به کرمانشاه آوردند و تصمیم داشتند سوخت‌گیری کنند و در مرز عراق و کویت امام را بدزدند و امام را به جای نامعلومی ببرند. مانند ماجرای امام موسی صدر که ایشان هم در ردیف‌‌ همان ۵۰ مبارزی بودند که از ترس اینکه با مبارزین ایران و حضرت امام هماهنگ شوند توسط قذافی ربوده شد و هنوز اطلاع مشخصی از اینکه در قید حیات هستند یا به شهادت رسیده‌اند، وجود ندارد. به هر حال علت اینکه نتوانستند امام را بدزدند این بود که کارگران بنزین‌خانه کرمانشاه این موضوع را متوجه می‌شوند و به هلیکوپتر‌ها بنزین نمی‌دهند و از نظر نظامی نیز وقتی موضوعی می‌گذرد یعنی با شکست رو‌به‌رو شده است و دیگر قابل عملیاتی کردن نیست و لذا حضرت امام دوباره به بغداد و کاظمین برگشتند.

 

 

اگر خاطره‌ای از حاج آقا مصطفی دارید ذکر کنید.

 

در ایام زیارتی و شهادت‌ها در نجف رسم بر این بوده است که چه مردم مذهبی و چه مردم عادی از نجف پیاده به کربلا می‌رفتند. این پیاده‌روی در طول تاریخ شیعه همیشه هماهنگ و همراه با یک نوع اعتراض و راهپیمایی بوده است. در سفری که بنده با کاروانی از راه آب به کربلا می‌رفتم در خدمت حاج آقا مصطفی بودم. منزل‌های مختلفی بود و سه روز چهار روز طول می‌کشید که ما به شهری برسیم که از آنجا دو، سه منزل به کربلا مانده بود. یک روز که نوبت بنده بود ناهار را بپزم به همراه آقای محمد منتظری که از یاران اهل نجف ما بود رفتیم و موادی را برای غذا تهیه کردیم. هنگامی که مشغول تهیه غذا بودم یکی از دوستان، به نام سجادی که در حال حاضر از آیات قم هستند از کنار ما رد شد. ایشان از یاران امام و حاج آقا مصطفی بودند. من در آن هنگام به شوخی مطلبی را عنوان کردم و حاج آقا مصطفی که متوجه شوخی من با ایشان شدند گفتند طاووسی با شما کاری دارم. من به خدمت ایشان رفتم و بقیه دوستان نیز آمدند. حاج آقا مصطفی فرمودند که درس امروز مانده و می‌خواهم درس امروز را فراموش نکنید. ایشان درس خود را با بیتی از حافظ شروع کردند «کمال صدق محبت ببین نه نقص گناه/ که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند» حاج آقا مصطفی بعد از خواندن این بیت از حافظ به من رو کردند و گفتند حاج آقا سجادی این همه زیبایی و کمالات دارند، شما چرا چنین جمله‌ای به ایشان گفتی؟

 

معنا و مفهوم این شعر این است که انسان باید کمالات و زیبایی‌های مردم را ببیند نه نقصان آن‌ها را و متاسفانه امروزه جامعه ما به جایی رسیده که نه تنها بزرگواری‌ها و کمالات مردم را نمی‌بینند، حتی نقاط ضعفی را هم برای آن‌ها نیز می‌تراشند و این سقوط اخلاقی در جامعه ماست. این درسی بود که حاج آقا مصطفی به ما داد و در واقع بزرگ‌ترین درس از طریق این شعر حافظ است و این شعر اخلاقی برگرفته از آیات قرآنی برای ماست.

 

 

منبع: روزنامه تهران امروز

کلید واژه ها: مصطفی خمینی


نظر شما :