ایرج امینی: رشوه ۵ میلیون دلاری به زاهدی ادعای عمویم بود
***
هربرت هوور، درباره کنسرسیوم نفتی میگوید: «ما همه آنچه را در جریان ملی شدن صنعت نفت از دست دادیم، در کنسرسیوم نفتی بهدست آوردیم.» از طرف دیگر زاهدی در مجلس گفت: «ظرف ۶ -۷ سال دیگر انرژی اتم همهجا را فرا میگیرد و کسی دیگر نفت نمیخرد. ما در جریان کنسرسیوم نفتی برد کردیم.» چرا این نکته، مورد سؤال واقع نشد؟
هرچند این اظهارات هربرت هوور را قبلا نشنیده و نخوانده بودم، اما واضح است که پس از عقد قرارداد کنسرسیوم، دسترسی مجدد شرکتهای بزرگ نفتی به منابع نفت ایران تأمین شد؛ حال آنکه بر اساس مفاد قانون ملی شدن نفت، قرار بود بهرهبرداری و فروش نفت صرفا بهوسیله شرکت ملی نفت ایران انجام گیرد. ناگفته نماند که قرارداد کنسرسیوم در سال ۱۳۵۲ مورد تجدیدنظر قرار گرفت و در اثر قرارداد جدیدی که (در تاریخ ۹ مرداد ۱۳۵۲) با عنوان «قرارداد فروش و خرید» به تصویب رسید، شرکت ملی نفت ایران، علاوه بر مالکیت مطلق تأسیسات و ذخایر نفتی، اداره و کنترل کامل عملیات صنعت نفت در حوزه قرارداد، اعم از اکتشاف، توسعه، سرمایهگذاری، تولید، پالایش و حملونقل نفت خام و گاز و فرآوردههای نفتی را به عهده گرفت و شرکتهای عضو کنسرسیوم بهصورت خریداران نفت و مشتریان ممتاز شرکت ملی نفت درآمدند.
شما از جریان رشوه ۵ میلیون دلاری که پدرتان میگفت زاهدی گرفته، خبر دارید؟
دکتر امینی هیچگاه چنین مطلبی نگفته. جریان از این قرار بود: در ۱۴ شهریور ۱۳۳۲، آیزنهاور، رییسجمهوری آمریکا، با تقاضای سپهبد زاهدی مبنی بر پرداخت ۴۵ میلیون دلار کمک اضطراری به ایران موافقت کرد. دو روز بعد، ویلیام وارن، رییس اصل ۴ در ایران، یادداشتی به دکتر امینی نوشت که در آن، شیوه پرداخت و استفاده از کمک اضطراری دولت آمریکا مشخص شده بود. دکتر امینی نیز با امضای این یادداشت، به آن صورت یک موافقتنامه داد. فردای آن روز، وارن به ملاقات دکتر امینی آمد و چکی به مبلغ ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار، صادره از خزانهداری ایالات متحده، به وی تسلیم کرد. امینی فورا این چک را که اولین قسط کمک مالی آمریکاییها به دولت سپهبد زاهدی بود، به بانک ملی فرستاد و بلافاصله مبلغ ۵۰۸ میلیون ریال به حساب وزارت دارایی واریز شد.
سالها بعد در دوران نخستوزیری دکتر امینی، در یکی از شمارههای باختر امروز (دوره دوم - چاپ اروپا)، از قول عمویم ابوالقاسم امینی، کفیل سابق وزارت دربار که پس از جریان ۲۸ مرداد مقیم رُم بود نوشته شد: «دکتر امینی به من گفته که پس از واریز مبلغ دریافتی از آمریکاییها به حساب دولت، مورد اعتراض تیمسار زاهدی قرار گرفت که مدعی بود این مبلغ باید به مخارج دیگر میرسید و بیجهت به حساب دولت ریخته شده است.» این، شایعهای بیاساس بود. به همین دلیل نوشته باختر امروز نه فقط مورد تکذیب دکتر امینی قرار گرفت، بلکه مورد اعتراض اینجانب نیز واقع شد. اینجانب در نامهای به عمویم، از اینکه ایشان برای دلخوشی مخالفان سپهبد زاهدی، چنین ادعای بیاساسی را مطرح کرده و برادر خود را در لحظهای حساس با مشکل جدیدی روبهرو کردهاند، اعتراض کردم.
اگر اجازه بدهید، سؤالی بپرسم که کمی شخصی است، اما به هر حال جالب است. ماجرای نامزدی مادربزرگ شما (خانم فخرالدوله) و مصدق چه بود؟ این قرار ازدواج، صرفا بهدلیل مصالح مملکتی به هم خورد؟ (چون ظاهرا آن زمان ازدواج محسنخان امینالدوله، پسر صدراعظم و دختر شاه، موجب استحکام روابط و اعتماد بیشتر شاه و صدراعظم میشد.) دلیل احترام ویژه مصدق به علی امینی، خانوادگی است یا علاقه به خانم فخرالدوله؟
از آنجا که در آن زمانه ازدواج دخترخاله و پسرخاله امری رایج بود، خانم نجمالسلطنه، مادر دکتر مصدق، طبیعتا خواهرزادهاش اشرفالملوک (فخرالدوله) دختر مظفرالدین شاه را برای همسری فرزندش در نظر گرفته بود. در نتیجه وقتی از خبر ازدواج فخرالدوله با فرزند امینالدوله اطلاع پیدا کرد، سخت عصبانی شد و تا آخر عمر خواهر خود را نبخشید. در اینکه ازدواج دختر شاه با فرزند صدراعظم جنبه سیاسی داشت، شکی نیست؛ هرچند که این ازدواج منجر به استحکام روابط و اعتماد بیشتر شاه به امینالدوله نشد. درباره دلیل احترام ویژه دکتر مصدق به علی امینی که اشاره فرمودید، باید بگویم مرحوم دکتر مصدق اصولا مردی بینهایت مؤدب بود که به همه احترام میگذاشت و احترام برمیانگیخت؛ چه رسد به دکتر امینی که نوه خاله ایشان هم بود.
در گفتوگوهای مختصری که از شما درباره پدرتان منتشر شده و در کتاب «بر بال بحران» تلویحا یا مستقیما- به این نکته اشاره کردهاید که پدرتان نسبت به بقیه نخستوزیران دوره پهلوی، شعور سیاسی بیشتری داشته است. دلیل همکاری علی امینی با جریانهای بیرون از حکومت ایران، بعد از انقلاب چیست؟ چرا امینی و بختیار، مثل عده دیگری که از ایران مهاجرت کردند، از سیاست کنارهگیری نکردند؟
اینجانب نه در نوشتهها و نه در گفتههایم، نه مستقیما و نه تلویحا هرگز ادعا نکردهام که پدرم نسبت به بقیه نخستوزیران دوره پهلوی شعور سیاسی بیشتری داشت! اصولا عادت من نیست که درباره دکتر امینی سیاستمرد، قضاوت کنم. اگر کتاب «بر بال بحران» را دقیقا مطالعه کرده باشید، ملاحظه خواهید فرمود که قضاوت درباره کارنامه سیاسی او را به عهده دیگران گذاشتهام. درباره قسمت دوم سؤالتان، آنجا که به دکتر شاپور بختیار ارتباط دارد، اینجانب اطلاع موثقی ندارم و به خود اجازه نمیدهم درباره موضوعی که تحقیق نکردهام، اظهارنظر کنم. دکتر امینی از ایفای نقش اپوزیسیون برانداز قاصر بود. به همین دلیل پس از چندی طالب آشتی ملی شد.
آرمین مایر، سفیر کبیر وقت آمریکا در ایران ادعا میکرد آمریکا برای نخستوزیری علی امینی هزینه کرده و او را به شاه قبولانده است. این قبیل ادعاها صحت دارد؟
در کنفرانسی که به ابتکار مؤسسه مطالعات سیاسی و اقتصادی بینالمللی تهران و مؤسسه تحقیقات استانفورد از ۱۲ الی ۱۴ مهرماه ۱۳۵۶ در واشنگتن برگزار شد و موضوع آن دورنمای ایران در دهه ۸۰ میلادی بود، آقای آرمین مایر، سفیر اسبق آمریکا در ایران، با اشاره به دوران ریاستجمهوری جان اف. کندی و گروه کاری که دولت وی برای بررسی اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران تشکیل داده بود، گفت: «... نتیجه فعالیت گروه کار این بود که به سفیرمان ابلاغ کنیم در ازای ۳۵ میلیون دلار به ایران، انتظار میرود ایرانیان قدمهای گوناگونی را که برای توسعه لازم میدانیم بردارند؛ حتی نظرمان را درباره شخصی که از میان سایر داوطلبان نخستوزیری صاحب صلاحیت بیشتری است، برای انجام اصلاحات پیشنهادی ارائه دادیم.» روزنامه کیهان ۳۰ مهر ۱۳۵۶ نه تنها اظهارات آرمین مایر را تحریف کرد، بلکه برای تخریب دکتر امینی حرفهای بیاساسی نیز به آن اضافه کرد. (برای اطلاع بیشتر به صفحههای ۵۲۱ و ۵۲۲ کتاب «بر بال بحران» مراجعه فرمایید.)
محمدرضا پهلوی چطور و به چه دلیلی علی امینی را کنار گذاشت؟
دکتر امینی کنار گذاشته نشد؛ بلکه بهخاطر اختلاف با شاه بر سر بودجه ارتش، از سمت خود استعفا داد.
چرا امینی، مثل بقیه مخالفان، بعد از مدتی با وجود بیاعتنایی محمدرضا پهلوی از او جدا نشد و در صف مخالفان او قرار نگرفت؟
دکتر امینی مانند بسیاری از شخصیتهای نسل خود، به سلطنت مشروطه اعتقادی راسخ داشت و همواره بر این نظر بود که شاه باید سلطنت کند؛ نه حکومت. در نتیجه، علیرغم عدم عنایت و محبتِ محمدرضا شاه به شخص خود، تا آخر به اعتقاد خود پایبند ماند.
نقش علی امینی در آخرین روزهای رژیم پهلوی چه بود؟ چرا پیشنهاد کرد شاه اصلاحاتی انجام دهد و کمی کوتاه بیاید که بماند؟
دکتر علی امینی پس از ۱۷ سال غضب شاهانه، حدود چهار ماه قبل از انقلاب، برای اولین بار به دعوت شاه با او ملاقات کرد و سرانجام جزو مشاوران او شد. با توجه به اعتقادی که نسبت به سلطنت مشروطه داشت؛ کوشش کرد از فروپاشی نظام جلوگیری کند.
منبع: هفتهنامه پنجره
نظر شما :