مظفر نامدار: جنگهای ایران و روس، دفاع مقدس نبود
***
از دوران قاجاریه به بعد، کشور ما وارد چه جنگهایی شده است؟
معروفترین منازعهای که داشتیم و شما با عنوان جنگ از آن یاد میکنید که برای ما نقطه آغاز است و به آن «ورود به دنیای جدید»، «معاصر» یا «دوران مدرن» میگویند، جنگ ایران و روس بود. جنگی که در دوره فتحعلی شاه قاجار اتفاق افتاد و شاید نقطه عزیمتی در کشور بوده باشد. بخش عمدهای از تنازعها، تحت تاثیر همان اتفاقهایی بود که در جنگهای ایران و روس افتاد. ظاهرا سه جنگ بزرگ بود و هر جنگی نیز دورهای طولانی داشت. بقیه جنگها هم تحت تاثیر همین منازعههای ایران و روس و ضایعههای سنگینی رخ داد که ما در این جنگها دادهایم. تحولهای جدیدی که در ایران با عنوان «آغاز عصر مدرن» یا «تجددگرایی» و... از آن یاد میکنند، مربوط به همان جنگهاست.
فرق منازعه و جنگ چیست؟
منازعه وجوه متفاوتی دارد که میتواند در قالبهای متعدد مطرح شود. جنگ، واقعهای است که دو طرف به شکل نظامی روبهروی هم صفآرایی میکنند. البته این صفآراییها میتواند در وجوه مختلف خود را نشان دهد، اما حادثهای را جنگ مینامند که در آن خونی ریخته شود و تصرف و تسخیر فیزیکی (با نمادهای فیزیکی) اتفاق افتد. لفظ جنگ، صرفا یک واژه است و من روی واژهشناسیاش کار نکردهام.
فرق جنگ آخر ایران که «دفاع مقدس» نام گرفت با جنگهای گذشته در چه بود؟
تفاوتهای بسیاری میان این جنگها وجود دارد. برای درک بهتر تفاوت این جنگها و منازعهها مقدمهای را مطرح میکنم. انسانها معمولا با رخدادها، وقایع، مفاهیم، واژهها و... خو میگیرند و بین خودشان و آن اشیا و پدیدهها ارتباطی برقرار میکنند که ما به اینها «عادات» میگوییم. انسانها از این واژهها، مفاهیم و اتفاقها تعبیری دارند. این موارد معمولا در فضایی است که ما به آن «فضای عادات» میگوییم و این تعبیر، تعبیر عام است. میان تعبیری که ما از این رخدادها داریم و تعابیری که دیگران از آن دارند، خیلی تفاوت وجود ندارد. شاید اگر ما در این فضای عادات به منازعات در طول تاریخ نگاه کنیم، بین جنگها هیچ تفاوتی وجود نداشته باشند. دو یا چند طرف، مقابل هم صفآرایی میکنند و هر یک برای سرکوب طرف مقابل از انواع حیلهها، ترفندها و... استفاده میکند و رحمی وجود ندارد. خون ریخته میشود، اسیر گرفته میشود، خانههایی ویران میشود، سرزمینهایی تسخیر میشوند و... اینها همه تعبیر و تصویری است که ما عموما در حالت عادات خودمان از همه جنگها در ذهنمان داریم و جنگها جز اینها چیز دیگری را برای انسان تداعی نمیکنند. منازعههای خشن و شدیدی که عموما ملتها سعی میکنند هیچگاه مسایل خودشان را از این طریق حل و فصل نکنند. اگر بخواهیم به این صورت نگاه و تحلیل کنیم، جنگها هیچ فرقی با هم ندارند و انسانی که شرافت انسانی داشته باشد خصوصا اگر مسلمان باشد، معمولا رغبت و تمایلی نشان نمیدهد که وارد این شکل تنازعها شود. چون اینها همه مواردی است که در دین ما تقبیح شده. خون ریختن، قتل نفس، ویران کردن، نابود کردن، اسیر گرفتن، اسیر کشتن و...؛ جنگها همگی اینها را در پی دارند و جز اینها ارمغان دیگری ندارند.
میخواهم از زاویه خروج از عادات به جنگها نگاه کنم، کاری که معمولا پیامبران بزرگ یا انسانهای صالح انجام میدهند. با این نگاه، بعضی از منازعهها از حالت عادت خارج میشود و تغییر مفهومی پیدا میکند. شاید در تاریخ، نام جنگهایی با عنوان جنگهای مقدس را شنیده باشید؛ وقتی واژه «تقدس» قبل از جنگها قرار میگیرد، یعنی ما در حالات عادات به این پدیده نگاه نمیکنیم و از عادات خارج شدهایم. یعنی در آن فضای سنگین، رعبآور، تیره و تاری که آتش و خون بههمراه دارد، انسان دیگری هستید و بهگونه دیگری به آن فضا نگاه میکنید.
چه زمانی این اتفاق میافتد و انسان بهگونه دیگری به جنگ نگاه میکند؟ دلیلش چیست؟
معتقدم اینها زمانی اتفاق میافتد که انسانها به پدیدهها بر مبنای عاداتشان نگاه نمیکنند، چون اگر بر مبنای عادات نگاه کنیم، تعابیرش همانی است که گفتم. یکی از بزرگترین تفاوتهایی که دفاع مقدس ما با سایر منازعههای دنیا دارد، همین است که در این منازعه به شیوه عادت به این پدیده نگاه نکردهایم و برای ما فضای جدیدی بود. بهقدری لحظههای انسانی در آن منازعه زیاد بود که شاید در حالت عادی آن لحظهها را نبینیم و این موضوع در ذهن ما یک تفاوت بسیار بزرگ است. حال این موضوع را از چند جهت توضیح میدهم. در آغاز قاجاریه، سه دوره با روسها جنگیدیم که در تاریخ به جنگهای ایران و روس شهرت یافت. دوره دوم منجر به قرارداد گلستان و دوره سوم منجر به قرارداد ترکمانچای شد.
نتیجه دوره اول جنگها چه بود؟ ایران امتیازی به روسها نداد؟
در دوره اول بیشتر لشکرکشیهای پراکنده بود. این جنگها برای ما حالت تقدس ندارد. چون صورتشان این بود که روسها به بخشی از سرزمین ما حمله کرده بودند. ما برای دفاع از تجاوز آنها وارد جنگ شدیم و در این جنگ اتفاقهایی افتاد که غرور ملی ما فروریخت. تفاوت آن جنگها و دفاع مقدس، این است که فرماندهی این جنگها و پادشاه ایران، حالت تقدس و مشروعیت لازم را در ذهن ایرانیها نداشت؛ به همین دلیل در اوایل جنگهای ایران و روس اقبال عمومی وجود نداشت. ولی هنگامیکه به علما متوسل شدند، وضعیت فرق کرد. فتاواهای جهادی در جنگهای ایران و روس تعیینکننده بود. ما در هیچ دورهای از تاریخ ایران، این حجم از فتواهای جهادی نداریم. کتابهای بزرگ و ارزشمندی هم در این زمینه نوشته شد؛ از جمله کتاب مرحوم قائممقام فراهانی. اگر این فتواها پشت منازعهها قرار نمیگرفت، این جنگها برای ما هیچ وجه شرعی نداشته و چیزی جز کشورگشایی و بسط سرزمین نبود. وقتی حالت تقدس نداشته باشد، حجم عظیمی از جامعه خودش را از آن فضا دور میکند، یعنی انگیزه ایمانی و اعتقادی برای شرکت در جنگ وجود ندارد و این اتفاق در آغاز جنگهای ایران و روس هم رخ داد. رژیم قاجاریه هم صلاحیت این کار را نداشت، چون رژیمی بود که بر مبنای رقابتهای ایلی بر سر کار آمده بود و شاهش از ولیّ برای حکومت، اذن نداشت. دقیقا برعکس صفویه. در دوران صفویه این اذن وجود داشت و ما در آن منازعهها، در کنار یک همسایه پرقدرت خودمان را حفظ کردیم.
منظورتان امپراتوری عثمانی است؟
بله. سالها کنار عثمانی بودیم که تمام اروپا را زیر سیطره خود آورده بود، اما خودمان را حفظ کردیم و هیچ بخشی از سرزمین مقدسمان را به آنها ندادیم. سرزمین ما مقدس است؛ چون در تحلیلهایمان سرزمینهایی را که مسلمانها در آنها زندگی میکنند؛ «دارالایمان» میدانیم، پس خود سرزمین را نیز مقدس میدانیم. به محض اینکه از جنگ، تفسیر دینی میشود اصلا منازعه رنگ و بوی خون و آتشی را ندارد که ما در حالت عاداتمان از جنگها تصور میکنیم. در دوره صفویه، به تعبیر غربیها ما سیطره مذهبی داشتیم و عموما شاهان صفوی به این شهرت داشتند که از برخی فقهای ما برای حکومت و تصرف در امور عرفیه عامه اذن داشتند. رژیم سلطنت صفوی از همان آغاز یک سلطنت پرقدرت بود و در کنار یک امپراتوری بزرگ حکومت میکرد. در این دوره در ایران سفرنامههای خارجی بسیاری داریم چرا که اروپاییان به ایران سفر میکردند.
چرا؟
چون برایشان تعجببرانگیز بود چگونه امکان دارد کنار یک امپراتوری پرقدرت به نام عثمانی که رم شرقی را ساقط کرده و هیچ قدرتی در اروپا یارای مقابله با آن را ندارد، حکومتی در ایران پای بگیرد که هم از نظر منازعههای مرزی با این امپراتوری اختلاف داشته باشد و هم از نظر عقیدتی. در آن دوره فقط ما شیعه مسلک بودیم.
ایران از ابتدا شیعه مسلک بود؟
بله. این ادعا اشتباه است که بعضیها میگویند صفویه ایران را شیعه کرد. خیر، صفویه، دولت ایران را شیعه کرد؛ نه مردم ایران را. تنها هنر صفویه این بود که مذهب رسمی دولت را مذهب شیعه اعلام کرد، وگرنه مردم، شیعه بودند. حالا دولت، مذهب رسمی خودش را شیعه اعلام کرده و در کنار آن، امپراتوری پرقدرتی به نام عثمانی وجود دارد که بزرگ است و آن طرف در خلیجفارس، بهتدریج پرتغالیها و انگلیسیها که قدرتهای بزرگی هم هستند در حال شکلگیریاند. برای اروپاییان بسیار تعجبآور بود که چطور ممکن است حکومتی در ایران شکل بگیرد و اینقدر هم پرقدرت باشد. به همین دلیل حکومت ایران در عصر صفویه برای اروپاییان بسیار جذاب بود. بزرگترین سفرنامهها را در همین دوره در ایران داریم. وقتی این سفرنامهها را مطالعه میکنید؛ متوجه میشوید یک چیز در تمام آنها از موارد دیگر برجستهتر است و آن مقدس شدن امر حکومت سرزمین است. یعنی مردم اگر دفاع میکنند این دفاع، دفاع عقیدتی است. به همین دلیل صفویه اوج میگیرد. بعدها متاسفانه در دوره افشاریه و زندیه ضربههایی وارد میشود. دوره قاجاریه آغاز میشود که کممایهترین حکومت پادشاهی است و در دوره پهلوی به نقطه صفر میرسد. در تمام این جنگها میبینید در ابتدا منازعهها رنگ و بوی دینی ندارد، اما به محض اینکه علما وارد میشوند و فتوا میدهند، منازعهها رنگ و بوی دینی پیدا میکند. اما دیگر حکومت توانایی جمعکردن نیروهایی را ندارد که بر مبنای فتواها به جبهههای جنگ ریختهاند. مثلا یکی از بزرگترین مصیبتهایی که رژیم قاجاریه برای ایران بهوجود آورد، این بود که این ساختار چون ساختار ایلی، عقبافتاده و ضعیفی بود، توانایی جمع و جور کردن حجم عظیم نیروهایی را نداشت که علما به جبهههای جنگ آورده بودند و نمیتوانست آنها را سازماندهی کند. میدانید که اگر در جنگ توانایی ساماندهی نیروها را نداشته باشید، خود این موضوع مشکل بزرگی ایجاد میکند.
پس یک تفاوت بزرگ این است که در دوره قاجاریه که جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد؛ جنگهایی که ماهیت مقدسی نداشتند، مگر اینکه علما وارد شدند و فتوای جهاد دادند، فرماندهی اصلی جنگ دست حکومت قاجاریه بود و رژیم قاجاریه هم استعداد حل منازعهها را نداشت. بنابراین ما پس از دوران صفویه در تاریخ معاصر اولین ضربه بزرگ را خوردیم و ۱۷ سرزمین بزرگ خودمان را از دست دادیم. اینها همگی منشأ مشکلات ما شدند و متعاقب قرارداد ترکمنچای، قرارداد کاپیتولاسیون امضا شد که این قرارداد در حقیقت تا دوران انقلاب اسلامی پای قدرتهای خارجی را بهعنوان یک رکن ثابت در تصمیمگیریهای حکومتی در ایران تثبیت کرد. علما هم پس از آنکه ما نتوانستیم در جنگهای ایران و روس بهوسیله حکومت توفیقی به دست بیاوریم؛ کنار کشیدند. البته مورد تهاجم نیز قرار گرفتند و عدهای نیز ناتوانی خود را به گردن دین انداختند. معمولا شروع هرج و مرجهای دینی و ظهور فرقههای دینی در همین حالتها آشکار میشود. یعنی وقتی دین را بهقدری ضعیف نشان میدهید که بقیه دنبال این هستند که چیزهای جدیدی تولید کنند، شیخیه، بهاییه، بابیه و... در این فضا ظهور میکند. فرقههای دینی معمولا در منازعههایی که علیه دین ساخته میشود، خود را نشان میدهد.
پس تفاوت در این است که جنگهای ایران و روس برای ما از نیمه راه ماهیت تقدس پیدا کرد و آن هم هنگامی بود که علما فتوا دادند که این دفاع، دفاعی مقدس است و به آن حالت جهاد دفاعی دادند. اما در دفاع مقدس که ما در دوران انقلاب اسلامی از آن یاد میکنیم، چون حکومت، حکومت فقیه بود و نیاز به اذن نداشت و فقیه از ناحیه امام عصر اذن داشت، جنگ از ابتدا ماهیت مقدس داشت. تا حالا نشنیدهاید جنگهای مقدس ایران و روس! جنگهای بعدی هم اینطور نبودند، همه آنها دفاعی بودند، اما دفاع مقدس نبودند.
چرا مقدس نبودند؟ مگر دفاع از آب و خاک و مردم مسلمان مقدس نیست؟
چون اذن دینی پشت آنها نبود و کسانی که رهبری این جنگها را برعهده داشتند، انسانهایی نبودند که وجهه دینی یا اذن دینی داشته و یا فقیه باشند. پس طبیعی است که ما آن جنگها را در حالت عاداتمان تحلیل کنیم. اساسا همه چیز دفاع مقدس از نظر ساختاری متفاوت است.
منبع: هفتهنامه پنجره
نظر شما :