مظفر نامدار: جنگ‌‌های ایران و روس، دفاع مقدس نبود

۰۶ مهر ۱۳۹۰ | ۱۸:۵۱ کد : ۱۳۴۲ از دیگر رسانه‌ها
 فائقهالسادات میرصمدی: دکتر مظفر نامدار از سال ۸۳ تا حال حاضر، سردبیر فصلنامه ۱۵ خرداد بوده است. او را در بنیاد تاریخ‌پژوهی ایران معاصر ملاقات کردیم که این نشریه هم وابسته به این بنیاد است. اهل کار جهادی و جبهه هم هست. زمانی مدیرکل ستادی وزارت جهاد سازندگی بود. در انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی شهر رشت کاندیدا شد. در دانشگاه‎‎های تهران و شهید بهشتی درس خوانده و دکترای علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی دارد. اکنون مدرس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. از جمله کتاب‎‎های او می‌توان به آسیبشناسی علوم انسانی در ایران، رهیافتی بر مبانی مکتب‎‎ها و جنبش‎‎های سیاسی شیعه در دوران معاصر و شبیهسازی مدرنیسم اشاره کرد. بهنظر او آخرین جنگ ایران با همه منازعه‎‎های قبلی او تفاوت داشت چون امام خمینی نگاه ما را نسبت به مفاهیم زیادی از جمله جنگ عوض کرد. تفاوت رفتار مردم در جنگ ایران و عراق، علاقه برای شرکت در آن و نتیجه جنگ را هم حاصل این نگاه می‌داند.

 

***

 

از دوران قاجاریه به بعد، کشور ما وارد چه جنگ‎‎هایی شده است؟

 

معروفترین منازعهای که داشتیم و شما با عنوان جنگ از آن یاد می‌کنید که برای ما نقطه آغاز است و به آن «ورود به دنیای جدید»، «معاصر» یا «دوران مدرن» می‌گویند، جنگ ایران و روس بود. جنگی که در دوره فتحعلی شاه قاجار اتفاق افتاد و شاید نقطه عزیمتی در کشور بوده باشد. بخش عمدهای از تنازعها، تحت تاثیر‌‌ همان اتفاق‎‎هایی بود که در جنگ‎‎های ایران و روس افتاد. ظاهرا سه جنگ بزرگ بود و هر جنگی نیز دوره‎‎ای طولانی داشت. بقیه جنگ‎‎ها هم تحت تاثیر همین منازعه‎‎های ایران و روس و ضایعه‎‎های سنگینی رخ داد که ما در این جنگ‎‎ها دادهایم. تحول‎‎های جدیدی که در ایران با عنوان «آغاز عصر مدرن» یا «تجددگرایی» و... از آن یاد می‌کنند، مربوط به‌‌ همان جنگهاست.

 

 

فرق منازعه و جنگ چیست؟

 

منازعه وجوه متفاوتی دارد که می‌تواند در قالب‎‎های متعدد مطرح شود. جنگ، واقعهای است که دو طرف به شکل نظامی روبهروی هم صفآرایی می‌کنند. البته این صفآرایی‎‎ها می‌تواند در وجوه مختلف خود را نشان دهد، اما حادثهای را جنگ می‌نامند که در آن خونی ریخته شود و تصرف و تسخیر فیزیکی (با نمادهای فیزیکی) اتفاق افتد. لفظ جنگ، صرفا یک واژه است و من روی واژهشناسیاش کار نکردهام.

 

 

فرق جنگ آخر ایران که «دفاع مقدس» نام گرفت با جنگ‎‎های گذشته در چه بود؟

 

تفاوت‎‎های بسیاری میان این جنگ‎‎ها وجود دارد. برای درک بهتر تفاوت این جنگ‎‎ها و منازعه‎‎ها مقدمهای را مطرح می‌کنم. انسان‎‎ها معمولا با رخداد‌ها، وقایع، مفاهیم، واژه‎‎ها و... خو می‌گیرند و بین خودشان و آن اشیا و پدیده‎‎ها ارتباطی برقرار می‌کنند که ما به اینها «عادات» می‌گوییم. انسانها از این واژهها، مفاهیم و اتفاق‎‎ها تعبیری دارند. این موارد معمولا در فضایی است که ما به آن «فضای عادات» می‌گوییم و این تعبیر، تعبیر عام است. میان تعبیری که ما از این رخدادها داریم و تعابیری که دیگران از آن دارند، خیلی تفاوت وجود ندارد. شاید اگر ما در این فضای عادات به منازعات در طول تاریخ نگاه کنیم، بین جنگ‎‎ها هیچ تفاوتی وجود نداشته باشند. دو یا چند طرف، مقابل هم صفآرایی می‌کنند و هر یک برای سرکوب طرف مقابل از انواع حیلهها، ترفندها و... استفاده می‌کند و رحمی وجود ندارد. خون ریخته می‌شود، اسیر گرفته می‌شود، خانه‎‎هایی ویران می‌شود، سرزمین‎‎هایی تسخیر می‌شوند و... اینها همه تعبیر و تصویری است که ما عموما در حالت عادات خودمان از همه جنگ‎‎ها در ذهنمان داریم و جنگ‎‎ها جز اینها چیز دیگری را برای انسان تداعی نمی‌کنند. منازعه‎‎های خشن و شدیدی که عموما ملت‎‎ها سعی می‌کنند هیچگاه مسایل خودشان را از این طریق حل و فصل نکنند. اگر بخواهیم به این صورت نگاه و تحلیل کنیم، جنگ‎‎ها هیچ فرقی با هم ندارند و انسانی که شرافت انسانی داشته باشد خصوصا اگر مسلمان باشد، معمولا رغبت و تمایلی نشان نمی‌دهد که وارد این شکل تنازع‎‎ها شود. چون اینها همه مواردی است که در دین ما تقبیح شده. خون ریختن، قتل نفس، ویران کردن، نابود کردن، اسیر گرفتن، اسیر کشتن و...؛ جنگ‎‎ها همگی اینها را در پی دارند و جز اینها ارمغان دیگری ندارند.

 

می‌خواهم از زاویه خروج از عادات به جنگها نگاه کنم، کاری که معمولا پیامبران بزرگ یا انسان‎‎های صالح انجام می‌دهند. با این نگاه، بعضی از منازعه‎‎ها از حالتعادت خارج می‌شود و تغییر مفهومی پیدا می‌کند. شاید در تاریخ، نام جنگ‎‎هایی با عنوان جنگ‎‎های مقدس را شنیده باشید؛ وقتی واژه «تقدس» قبل از جنگ‎‎ها قرار می‌گیرد، یعنی ما در حالات عادات به این پدیده نگاه نمی‌کنیم و از عادات خارج شدهایم. یعنی در آن فضای سنگین، رعبآور، تیره و تاری که آتش و خون بههمراه دارد، انسان دیگری هستید و بهگونه دیگری به آن فضا نگاه می‌کنید.

 

 

چه زمانی این اتفاق می‌افتد و انسان بهگونه دیگری به جنگ نگاه می‌کند؟ دلیلش چیست؟

 

معتقدم اینها زمانی اتفاق می‌افتد که انسان‎‎ها به پدیده‎‎ها بر مبنای عاداتشان نگاه نمی‌کنند، چون اگر بر مبنای عادات نگاه کنیم، تعابیرش همانی است که گفتم. یکی از بزرگترین تفاوت‎‎هایی که دفاع مقدس ما با سایر منازعه‎‎های دنیا دارد، همین است که در این منازعه به شیوه عادت به این پدیده نگاه نکردهایم و برای ما فضای جدیدی بود. بهقدری لحظه‎‎های انسانی در آن منازعه زیاد بود که شاید در حالت عادی آن لحظه‎‎ها را نبینیم و این موضوع در ذهن ما یک تفاوت بسیار بزرگ است. حال این موضوع را از چند جهت توضیح می‌دهم. در آغاز قاجاریه، سه دوره با روس‎‎ها جنگیدیم که در تاریخ به جنگ‎‎های ایران و روس شهرت یافت. دوره دوم منجر به قرارداد گلستان و دوره سوم منجر به قرارداد ترکمانچای شد.

 

 

نتیجه دوره اول جنگها چه بود؟ ایران امتیازی به روس‎‎ها نداد؟

 

در دوره اول بیشتر لشکرکشی‎‎های پراکنده بود. این جنگ‎‎ها برای ما حالت تقدس ندارد. چون صورتشان این بود که روسها به بخشی از سرزمین ما حمله کرده بودند. ما برای دفاع از تجاوز آنها وارد جنگ شدیم و در این جنگ اتفاق‎‎هایی افتاد که غرور ملی ما فروریخت. تفاوت آن جنگ‎‎ها و دفاع مقدس، این است که فرماندهی این جنگ‎‎ها و پادشاه ایران، حالت تقدس و مشروعیت لازم را در ذهن ایرانی‎‎ها نداشت؛ به همین دلیل در اوایل جنگ‎‎های ایران و روس اقبال عمومی وجود نداشت. ولی هنگامیکه به علما متوسل شدند، وضعیت فرق کرد. فتاواهای جهادی در جنگ‎‎های ایران و روس تعیینکننده بود. ما در هیچ دورهای از تاریخ ایران، این حجم از فتواهای جهادی نداریم. کتاب‎‎های بزرگ و ارزشمندی هم در این زمینه نوشته شد؛ از جمله کتاب مرحوم قائممقام فراهانی. اگر این فتواها پشت منازعه‎‎ها قرار نمی‌گرفت، این جنگ‎‎ها برای ما هیچ وجه شرعی نداشته و چیزی جز کشورگشایی و بسط سرزمین نبود. وقتی حالت تقدس نداشته باشد، حجم عظیمی از جامعه خودش را از آن فضا دور می‌کند، یعنی انگیزه ایمانی و اعتقادی برای شرکت در جنگ وجود ندارد و این اتفاق در آغاز جنگ‎‎های ایران و روس هم رخ داد. رژیم قاجاریه هم صلاحیت این کار را نداشت، چون رژیمی بود که بر مبنای رقابت‎‎های ایلی بر سر کار آمده بود و شاهش از ولیّ برای حکومت، اذن نداشت. دقیقا برعکس صفویه. در دوران صفویه این اذن وجود داشت و ما در آن منازعه‎‎ها، در کنار یک همسایه پرقدرت خودمان را حفظ کردیم.

 

 

منظورتان امپراتوری عثمانی است؟

 

بله. سال‎‎ها کنار عثمانی بودیم که تمام اروپا را زیر سیطره خود آورده بود، اما خودمان را حفظ کردیم و هیچ بخشی از سرزمین مقدسمان را به آنها ندادیم. سرزمین ما مقدس است؛ چون در تحلیل‎‎هایمان سرزمین‎‎هایی را که مسلمان‎‎ها در آنها زندگی می‌کنند؛ «دارالایمان» می‌دانیم، پس خود سرزمین را نیز مقدس می‌دانیم. به محض اینکه از جنگ، تفسیر دینی می‌شود اصلا منازعه رنگ و بوی خون و آتشی را ندارد که ما در حالت عاداتمان از جنگ‎‎ها تصور می‌کنیم. در دوره صفویه، به تعبیر غربی‎‎ها ما سیطره مذهبی داشتیم و عموما شاهان صفوی به این شهرت داشتند که از برخی فقهای ما برای حکومت و تصرف در امور عرفیه عامه اذن داشتند. رژیم سلطنت صفوی از‌‌ همان آغاز یک سلطنت پرقدرت بود و در کنار یک امپراتوری بزرگ حکومت می‌کرد. در این دوره در ایران سفرنامه‎‎های خارجی بسیاری داریم چرا که اروپاییان به ایران سفر می‌کردند.

 

 

چرا؟

 

چون برایشان تعجببرانگیز بود چگونه امکان دارد کنار یک امپراتوری پرقدرت به نام عثمانی که رم شرقی را ساقط کرده و هیچ قدرتی در اروپا یارای مقابله با آن را ندارد، حکومتی در ایران پای بگیرد که هم از نظر منازعه‎‎های مرزی با این امپراتوری اختلاف داشته باشد و هم از نظر عقیدتی. در آن دوره فقط ما شیعه مسلک بودیم.

 

 

ایران از ابتدا شیعه مسلک بود؟

 

بله. این ادعا اشتباه است که بعضی‎‎ها می‌گویند صفویه ایران را شیعه کرد. خیر، صفویه، دولت ایران را شیعه کرد؛ نه مردم ایران را. تنها هنر صفویه این بود که مذهب رسمی دولت را مذهب شیعه اعلام کرد، وگرنه مردم، شیعه بودند. حالا دولت، مذهب رسمی خودش را شیعه اعلام کرده و در کنار آن، امپراتوری پرقدرتی به نام عثمانی وجود دارد که بزرگ است و آن طرف در خلیجفارس، بهتدریج پرتغالی‎‎ها و انگلیسی‎‎ها که قدرت‎‎های بزرگی هم هستند در حال شکلگیریاند. برای اروپاییان بسیار تعجبآور بود که چطور ممکن است حکومتی در ایران شکل بگیرد و اینقدر هم پرقدرت باشد. به همین دلیل حکومت ایران در عصر صفویه برای اروپاییان بسیار جذاب بود. بزرگترین سفرنامه‎‎ها را در همین دوره در ایران داریم. وقتی این سفرنامه‎‎ها را مطالعه می‌کنید؛ متوجه می‌شوید یک چیز در تمام آنها از موارد دیگر برجستهتر است و آن مقدس شدن امر حکومت سرزمین است. یعنی مردم اگر دفاع می‌کنند این دفاع، دفاع عقیدتی است. به همین دلیل صفویه اوج می‌گیرد. بعدها متاسفانه در دوره افشاریه و زندیه ضربه‎‎هایی وارد می‌شود. دوره قاجاریه آغاز می‌شود که کممایهترین حکومت پادشاهی است و در دوره پهلوی به نقطه صفر می‌رسد. در تمام این جنگ‎‎ها می‌بینید در ابتدا منازعه‎‎ها رنگ و بوی دینی ندارد، اما به محض اینکه علما وارد می‌شوند و فتوا می‌دهند، منازعه‎‎ها رنگ و بوی دینی پیدا می‌کند. اما دیگر حکومت توانایی جمعکردن نیروهایی را ندارد که بر مبنای فتواها به جبهه‎‎های جنگ ریخته‎‎اند. مثلا یکی از بزرگترین مصیبت‎‎هایی که رژیم قاجاریه برای ایران بهوجود آورد، این بود که این ساختار چون ساختار ایلی، عقبافتاده و ضعیفی بود، توانایی جمع و جور کردن حجم عظیم نیروهایی را نداشت که علما به جبهه‎‎های جنگ آورده بودند و نمی‌توانست آنها را سازماندهی کند. می‌دانید که اگر در جنگتوانایی ساماندهی نیروها را نداشته باشید، خود این موضوع مشکل بزرگی ایجاد می‌کند.

 

پس یک تفاوت بزرگ این است که در دوره قاجاریه که جنگ‎‎های ایران و روس اتفاق افتاد؛ جنگ‎‎هایی که ماهیت مقدسی نداشتند، مگر اینکه علما وارد شدند و فتوای جهاد دادند، فرماندهی اصلی جنگ دست حکومت قاجاریه بود و رژیم قاجاریه هم استعداد حل منازعه‎‎ها را نداشت. بنابراین ما پس از دوران صفویه در تاریخ معاصر اولین ضربه بزرگ را خوردیم و ۱۷ سرزمین بزرگ خودمان را از دست دادیم. اینها همگی منشأ مشکلات ما شدند و متعاقب قرارداد ترکمنچای، قرارداد کاپیتولاسیون امضا شد که این قرارداد در حقیقت تا دوران انقلاب اسلامی پای قدرت‎‎های خارجی را بهعنوان یک رکن ثابت در تصمیمگیری‎‎های حکومتی در ایران تثبیت کرد. علما هم پس از آنکه ما نتوانستیم در جنگ‎‎های ایران و روس بهوسیله حکومت توفیقی به دست بیاوریم؛ کنار کشیدند. البته مورد تهاجم نیز قرار گرفتند و عدهای نیز ناتوانی خود را به گردن دین انداختند. معمولا شروع هرج و مرج‎‎های دینی و ظهور فرقه‎‎های دینی در همین حالت‎‎ها آشکار می‌شود. یعنی وقتی دین را بهقدری ضعیف نشان می‌دهید که بقیه دنبال این هستند که چیزهای جدیدی تولید کنند، شیخیه، بهاییه، بابیه و... در این فضا ظهور می‌کند. فرقه‎‎های دینی معمولا در منازعه‎‎هایی که علیه دین ساخته می‌شود، خود را نشان می‌دهد.

 

پس تفاوت در این است که جنگ‎‎های ایران و روس برای ما از نیمه راه ماهیت تقدس پیدا کرد و آن هم هنگامی بود که علما فتوا دادند که این دفاع، دفاعی مقدس است و به آن حالت جهاد دفاعی دادند. اما در دفاع مقدس که ما در دوران انقلاب اسلامی از آن یاد می‌کنیم، چون حکومت، حکومت فقیه بود و نیاز به اذن نداشت و فقیه از ناحیه امام عصر اذن داشت، جنگ از ابتدا ماهیت مقدس داشت. تا حالا نشنیدهاید جنگ‎‎های مقدس ایران و روس! جنگ‎‎های بعدی هم اینطور نبودند، همه آنها دفاعی بودند، اما دفاع مقدس نبودند.

 

 

چرا مقدس نبودند؟ مگر دفاع از آب و خاک و مردم مسلمان مقدس نیست؟

 

چون اذن دینی پشت آنها نبود و کسانی که رهبری این جنگ‎‎ها را برعهده داشتند، انسان‎‎هایی نبودند که وجهه دینی یا اذن دینی داشته و یا فقیه باشند. پس طبیعی است که ما آن جنگ‎‎ها را در حالت عاداتمان تحلیل کنیم. اساسا همه چیز دفاع مقدس از نظر ساختاری متفاوت است.

 

 

منبع: هفته‌نامه پنجره

کلید واژه ها: جنگ های ایران و روس ترکمانچای


نظر شما :