در دوره من
دیک چنی
تاریخ ایرانی: تاریخ میتواند موضوعی غریب باشد. پیش از هر چیز اینکه، فاتحان آن را مینویسند، بعد هم اینکه زمان، تاثیری شگفت بر آن میگذارد؛ برای مثال هری ترومن، در دوران ریاست جمهوریاش، بدنام شده بود و وقتی در بیستم ژانویه سال ۱۹۵۳ کاخ سفید را ترک کرد، هیچکس بدرقهاش نکرد. و وقتی به ایستگاه قطار یونیون رسید تا سفر طولانی خود را به مقصد شهر ایندیپندنس در ایالت میزوری آغاز کند، هیچ جماعتی برای خداحافظی با او جمع نشده بودند و هیچ گروه موسیقیای نبود که برایش آهنگ وداع بنوازد یا سرودی بخواند. امریکا خرسند بود که از شر او رها میشود و با آغوش باز آیک (آیزنهاور) را میپذیرد. ولی تاریخ بدین منوال نماند، نیم قرن بعد امریکاییها ترومن را بابت اتخاذ تصمیماتی مهم و غیرمعمول بدون در اختیار داشتن تجربه یا مشورت پیشینیان میستودند.
دیک چنی و جورج بوش از جانب بسیاری در جهان و داخل امریکا به تصمیمگیریهای غلط و عملکرد ضعیف متهم شده و میشوند. ما هم از دریچهای به تاریخ مینگریم که به طرز غریبی در تغییر حقایق و پیامدها و نتیجهگیریهای تاریخی دست دارد، و این همه آنگاه صورت میگیرد که زمان بین ما و رویداد تاریخی فاصله اندازد. دیک چنی، معاون رییسجمهور سابق امریکا هم از این قاعده مستثنی نیست. هنوز نمیدانیم که آینده درباره وی چه خواهد گفت و آیا تاریخ با او مهربان خواهد بود یا بیرحمانه او را خواهد کوبید، ولی یک چیز آشکار است، تاریخی که در آینده روایت خواهد شد، متفاوت خواهد بود.
دیک چنی، در کتاب خاطراتش که سیام آگوست سال جاری منتشر شد، روایت خود را از دوران حضورش در بالاترین جایگاههای سیاسی ایالات متحده ارایه کرده است. «در دوره من: خاطرات شخصی و سیاسی» عنوان کتاب اوست، و درست مثل کتابهای همنوعش بیش از اندازه خودستایانه و حق بهجانب است. این کتاب داستان یک امریکایی خارقالعاده است که زندگی خارقالعادهای را پشت سر گذاشته و رویدادهای بسیار مهم و خارقالعاده جهانی را از نزدیک مشاهده کرده و بر آنها تاثیر گذاشته است. به جرأت میتوان گفت که دیک چنی یکی از باهوشترین و زیرکترین افرادی بود که در نیم قرن گذشته پا به زندگی مردم دنیا گذاشته است. من از نزدیک عملکرد او را دیدهام. ذهنش تیز و سریع بود، و همانندی برای توانایی و ظرفیت تصمیمگیری او متصور نیست، او قدرت و تواناییای غریزی در حل مشکلات به سرعت برق داشت، و یکراست به هدف میرسید. اندک بودند کسانی که بتوانند پابهپای او بیایند، تا چه رسد به اینکه با او برابری کنند.
در عین حال باید به یاد داشته باشیم که این تعریفها و تمجیدها از کسانی چون رابرت مکنامارا، کلارک کلیفورد، مکجورج باندی هم گفته شده بود و همه این افراد رییسجمهورهای زمان خود را به دردسرهای بزرگی انداختهاند. کتاب «در دوره من» روایت ۴۰ سال خدمت دیک چنی به کشورش است. کتابی ۵۱۹ صفحهای که در شانزده فصل گرد آمده است. کل کتاب سرشار از گفتهها و جملاتی است که احساسات خواننده را برمیانگیزند. به عبارت دیگر، خواننده مستقیما در میدان نبرد قرار میگیرد و حرارت مبارزه را حس میکند و تمام آن رویدادها را بیپرده در برابر چشمان خود مییابد.
وی در این کتاب هر چیزی را که میپندارد برای داستانی که میخواهد بگوید مناسب و لازم است، آورده است. به ویژه فصلهایی از کتاب که به پیش و پس از انتصاب وی به عنوان جوانترین رییس ستاد در تاریخ کاخ سفید، در زمان ریاستجمهوری جرالد فورد میپردازند، برای درک تمام رویدادهای بعدی در زندگی شخصی و حرفهای وی بسیار حیاتی و مفید هستند، زیرا در همین دوران است که رابطه کاری و دوستانه نزدیک او با دونالد رامسفلد جوان، ژنرال برنت اسکاکرافت که اکنون دیگر بازنشسته شده، شکل میگیرد.
این سه مرد، چنی، رامسفلد و اسکاکرافت در کنار هم، در قالب تیمی منسجم، در مناصب و جایگاههای زیادی به کشورشان خدمت کرده و دستبهدست هم تاریخ ساختهاند. شایان توجه است که غیبت اسکاکرافت در جمع مشاوران سه نفره در زمان جورج بوش، سرآغاز انحرافات و مشکلات عدیده آنهاست. در زمان ریاستجمهوری بوش پدر، اسکاکرافت نخستین کسی است که به وی هشدار میدهد به عراق حمله نکن، چون به محض ورود دیگر راه خروجی نخواهی داشت. در زمان بوش پسر هم، اسکاکرافت که دیگر خارج از دستگاه حکومتی و مشاورهای امریکاست، به چنی هشدار میدهد که درباره حمله به عراق بازنگری کند و مراقب باشد. وی همان زمان به دوستانش گفته بود «دیک عوض شده است» و هیچکس آن موقع منظور او را درنیافت.
چنی در آن زمان تمام افکار و ایدهها و دیدگاههای بیرون از دستگاه حکومتی را در نطفه خفه میکرد و معتقد بود تصمیم که گرفته شد دیگر نباید عقب نشست. تمام این قضایا در این کتاب آمده است. کتابی که خود گویای همه چیز است و خواننده را با خود به دفتر معاون رییسجمهور میبرد و به شیوایی تمام، ریز و درشت ماجراها را در اختیار او میگذارد. چنی خود به تنهای این کتاب را ننوشته است. واضح است که لیز چنی، دختر بزرگ او با شناخت خوبی که از پدر دارد، نقشی عمده در نوشتن این کتاب داشته، ولی در نهایت این طرز فکر و شخصیت حقیقی دیک چنی است که در سراسر کتاب پراکنده است. با خواندن کتاب هر احساس او را تجربه خواهید کرد، و فرایند تصمیمگیریهای مختلف او را به خوبی درک خواهید کرد، و سر آخر خواهید دید که چطور این احساسات و تصمیمات از صافی یک فلسفه سیاسی محافظهکار که سالها حضور او در میدان مبارزه سیاست در امریکا برایش به ارمغان آورده، میگذرند.
چه آنجا که با چنی در نقش معاون رییسجمهور روبهرو هستیم و چه فصلهایی که به چنی، وزیر دفاع (فصل پنجم کتاب) یا چنی در قالب «آزادیبخش عراق» (فصل هفتم کتاب) میپردازند، سراسر کتاب کوبنده، تهاجمی، بیپرده، رکگو و بیرحم است. خیلیها از نوشتههای چنی به خشم آمده و خواهند آمد، یکیشان رییسجمهوری که چنی هشت سال در خدمتش بوده است و دیگری سناتور جان مککین نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری که چنی در دوره بوش هم دل خوشی از او نداشت.
هر خوانندهای انتظار متفاوتی از این کتاب خواهد داشت و دستاورد منحصربهفردی از آن نصیبش خواهد شد. برخیها آن را ناکافی خواهند دانست و برخی بیش از حد انتظارشان راضی و خرسند خواهند بود. برای من، این کتاب ابزاری است برای دریافتن سوی دیگر ماجراهایی که شنیدهام. نه یک گزارش خبری و رسانهای که دو سوی داستان را انتقال میدهد، بلکه شنیدن ماجرا از زبان کسی که واقعا آنجا بوده و خود با چشمان خود شاهد تمام اتفاقات بوده است. قرار نیست این کتاب را تماما باور کنیم، بلکه ما در مقام خواننده میتوانیم کتابها و روایتهای مختلف را کنار هم بگذاریم و به نتیجهگیری برسیم.
مهمترین نکتههای این کتاب پاسخ دادن (البته از دیدگاه چنی) به پرسشهای بسیاری است که ذهن همه را به گونهای به خود مشغول کردهاند، پرسشهایی چون: چرخ حکومت امریکا چطور میگردد؟ بوش پسر چه تفاوتهایی با بوش پدر داشت؟ فورد با این دو چه فرقهایی داشت؟ چرا چنی در دستگاه حکومتی ریگان نقشی اساسی نداشت؟ راز انتخاب چنی به عنوان معاون رییسجمهور بوش چه بود؟ حضور در قلب بسیاری از رویدادهای تاریخساز قرن چه حسی دارد، و چه افسوسهایی در پی؟ آیا چنی از هیچ یک از تصمیمات، مشاورههایی که داده و تاثیراتی که برجای گذاشته پشیمان است؟ چنی مستقیما به این پرسشها پاسخ نداده، ولی جواب همه آنها را در کتاب میتوان یافت.
* ریچارد استویک، تاجر و سرمایهدار موفق امریکایی که کتابهای بسیاری نوشته و از نزدیک با سیاستمداران زیادی در ارتباط بوده است. یکی از فعالیتهای او نوشتن نقد و خلاصه بر کتابهایی است که میخواند و نوشتههای او در سایتهای معتبر بررسی کتاب منتشر میشوند. نقد او بر کتاب چنی را سایت آمازون منتشر کرده است.
نظر شما :