جایگاه خواب و رویا در دوره صفویه در گفت‌وگو با شهزاد بشیر/ سوار بر قدرت خواب

۱۳ شهریور ۱۳۹۰ | ۱۸:۲۶ کد : ۱۲۴۳ از دیگر رسانه‌ها
دکتر شهزاد بشیر استادیار دپارتمان مطالعات اسلامی دانشگاه «استنفورد» است و حوزه اصلی مورد علاقه و پژوهش او صوفی‌گری، شیعه و تاریخ روشنفکری ـ اجتماعی جوامع اسلامی پارسی است. پاکستانی است و اهل لاهور. از جمله آثار او می‌توان به «امیدهای رهایی‌بخش و بصیرت مرموز»، «فرقه‌های صوفی: مذهب و جامعه در اسلام قرون وسطی» و «فضل‌الله استرآبادی و فرقه حروفی» اشاره کرد. شهزاد بشیر هم‌اینک در حال ترجمه کتابی در باب «بهاءالدین نقشبند» (عارف قرن هشتم و بنیان‌گذار طریقت نقشبندیه) است و با توجه به اشراف او به جنبش‌های دینی تاریخ ایران بر آن شدیم درباره جایگاه روایت رویا در این جنبش‌ها و تاثیر اجتماعی آن بر جامعه و مردم با او به گفت‌وگو بنشینیم.

 

 

اهمیت و توسل به خواب و رویا در نهضت‌هایی همچون نقشبندیه و حروفیه و صوفیه تا چه میزان بوده است؟ به دیگر سخن توسل به خواب و رویا چه جایگاهی در نهضت‌های اجتماعی و مذهبی پیش از صفویه داشته و به واقع شاهان صفوی مبتنی بر چه پشتوانه‌ای در سیاست‌ورزی‌ها به خواب و رویا متوسل می‌شدند؟

 

رویا‌ها برای تمام صوفیان از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است. چرا که آنها بر اختلاف میان عناصر سیرت و صورت (ظاهر و باطن) در جامعه حساب ویژه‌ای باز کرده بودند. رویا همانند پدیده‌های هم‌ریشه‌اش همچون خلسه (غیبت)، به عنوان تجربیاتی که دسترسی به اسرار درون را هنگامی که فرد در جهان مادی قرار دارد میسر می‌کند، مورد تایید قرار گرفته بود.

 

در منابع صوفی، سخن گفتن در این‌باره که یک روایت در خواب اتفاق افتاده یا نوعی از خلسه در حال بیداری است، اغلب دشوار است. مهم‌ترین مساله، دسترسی به ادراکی از دنیای درونی بود که می‌توانست از طریق انواع تجربیات نامأنوس میسر گردد. در واقع برای نائل شدن به چیزهایی که حواس عادی یک فرد از درک آن عاجزند، حواس دیگر فعال شده بودند تا از مواهب دنیای دیگر بهره‌مند گردند. در نتیجه رویا‌ها از مهم‌ترین و متداول‌ترین روش‌های ادعاسازی در ارتباط با آن تجربیات بودند. اکنون که استفاده سیاسی صفویه از رویا‌ها مورد نظر است، مایلم به تفاوت استفاده آنها از خواب‌ها به منظور تصمیم‌گیری سیاسی در مقابل گزارش مورخانی که می‌گویند آنها این کار را به خاطر دیدن خواب‌ها انجام می‌دادند، اشاره کنم.

 

مورد اول، مطابق با قواعد یکسانی که در مورد همگان اعمال می‌شد اتفاق می‌افتاد، برای نمونه روی این ایده که رویا‌ها حاوی اطلاعات مهمی هستند سرمایه‌گذاری می‌شد. از آنجایی که شاهان و فرماندهان این ایده را درست می‌انگاشتند می‌توانیم فرض کنیم که تصمیمات سیاسی، متاثر از تعبیر شاهان از خواب‌هایشان بوده، همچنان که متاثر از گزارشات دیگران نیز بوده است. از طرف دیگر، طلب کمک از خواب‌ها در نوشته‌های تاریخی چیزی بیشتر از یک خطابه سیاسی و توجیه عمومی برای اعمال انجام شده از طرف حکومت‌هاست.

 

 

برخی محققان ریشه‌های غالی‌گری را در اندیشه موسسان صفوی و پیروان آنها پی گرفته‌اند. به این ترتیب آیا میان نگاه فونکسیالیستی به دین که نمونه آن را در استمساک به خواب و رویا می‌توان دید و ترویج غالی‌گری نسبتی مستقیم برقرار است؟

 

غالی‌گری تاریخ قدیمی‌تری از دوره صفویه دارد و موضوع بحث این بوده است که صفویان اولیه و پیروانشان جان تازه‌ای به این سنت بخشیدند. مطمئنا شباهت‌های زیادی میان غالی‌گری و مناسک صفویان وجود دارد، اما من تمایل ندارم میان این دو، خط مستقیمی بکشم به دلیل اینکه منابع دوران صفویه هرگز توجیه‌گر اعمال شاهان و پیروانشان بر مبنای غالی‌گری نیست. در نتیجه دشوار است که از ایده غالی‌گری خودآگاهانه و به طور مستمر دفاع کنیم. مطالعات من از منابع، اشاره مستقیمی به هیچ اختلاف عمده‌ای میان صفویان و دیگران وقتی صحبت از تعبیر خواب می‌شود، ندارد. خواب‌ها از اهمیت بسزایی در فرهنگ سیاسی تیموریان نیز برخوردار بودند درست همانند صوفی‌ها، پیش از ظهور صفویان. خواب‌ها جایگاه با اهمیتی در دستگاه عثمانیان و مغول‌ها که هم‌دوره‌های صفویان بودند، داشتند. در نتیجه دشوار است که نتیجه گرفت خواب به دلیل اختلافی ایدئولوژیک کارکرد قدرتمندتری میان صفویان داشته است.

 

 

آیا جایگاه خواب در میان صوفیان صفوی به هنگام رهبری طریقت، متفاوت از زمان به دست گرفتن قدرت سیاسی بوده است؟

 

من تا حدودی مساله را از موضعی متفاوت نسبت به پرسش مطرح شده می‌بینم. می‌دانیم که در بستر اجتماعی دوره صفویه، «خواب»‌ها به عنوان سرمنشأ انواع و اقسام اطلاعات و همینطور الهامات مربوط به پیش‌بینی آینده، به شدت حائز اهمیت بوده‌اند. این بدان معناست که رویا‌ها واسطه‌های نیرومندی بودند به منظور استدلال و ادعاسازی در تمام عرصه‌های اجتماعی، چه شخصی چه سیاسی. می‌توانیم بگوییم روایات خواب در دوران‌های مختلف صفویه، هنگامی که آنها فقط رهبران صوفی بودند و زمانی که به پادشاهی رسیدند، کاربردهای متفاوتی داشتند. هر دو کارکرد بر پایه رضایتمندی عمومی از قدرت خواب و رویا بنا شده بودند اما به سرانجام متفاوتی منتهی شدند.

 

 

آیا فقدان خواب‌گزار در عصر صفوی که زمینه را بر هر نوع تفسیری از خواب‌ها و رویا‌ها فراهم می‌کرد در تاریخ ایران پیشینه تاریخی داشته است؟

 

من قدری با فرضیه مطرح شده در این سوال مشکل دارم. تعدد و تنوع تعابیر امری مسلم در تمام دوران آن بخش از ادبیات اسلامی است که در مورد خواب در اختیار داریم. تمامی روش‌های نظری مربوط به اینکه چگونه فردی باید خواب را بفهمد، معانی متعددی را ارجاع می‌دهند به اینکه فرد چه چیزی ممکن است ببیند و فرد را در این سردرگمی‌‌ رها می‌کنند که هرکس چگونه از این راهنمای خواب‌ها بهره می‌گیرد. به این دلیل است که وجود یک خواب‌گزار همواره الزامی است و من شک دارم که خواب‌گزاران در مقایسه با دوره‌های دیگر، نقش کمرنگی در دوره صفویه داشته‌اند. سوال همواره در این ارتباط است که چه کسی می‌بایست خواب را تعبیر کند و شاه که رهبر صوفی هم هست می‌تواند نقش بزرگ‌تری در مقایسه با کسی که نقش کمرنگی در حاکمیت سیاسی دارد، بازی کند. اما سوال در ارتباط با تعبیر خواب هرگز از میان نمی‌رود و همیشه باید منبع هر ادعایی در ارتباط با تعبیر خواب مورد توجه قرار گیرد تا نقش خواب‌گزار در چنین بازی‌ای مشخص گردد.

 

 

منبع: هفته‌نامه شهروند امروز

کلید واژه ها: صفویه


نظر شما :