شعله کوئین: خوابهای شاهان صفوی در خدمت مشروعیتبخشی بود
برای شروع بحث پیرامون سنت خواب و رویا در عصر صفویان لطفا بفرمایید آیا بیان خوابها و رویاها و انتشار آن در سطح جامعه ایران در دوره صفویان، ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی بوده است یا که بازگو کردن خواب توسط حکومتگران مبتنی بر روندی اعتقادی صورت گرفته است؟
تاریخ به مثابه یک گردآوری آکادمیک، از سازو برگ لازم برای کشف اینکه افراد گوناگون واقعا به چه اعتقاد داشتند برخوردار نیست. در مورد صفویان، تنها شاه طهماسب خاطراتش را به رشته تحریر در آورده است. دیگر شاهان صفوی این کار را نکردند، از این رو برای دورانی غیر از سلطنت شاه طهماسب، شرح وقایع و منابعی که در اختیار ماست، این موضوع را به خوبی روشن نمیسازد. همانطور که گفته میشود تقریبا هر سند وقایعی که از خاستگاه سلسله صفویان پرده برمیدارد، شامل بخشهای رویابینی به عنوان روایتپردازی است و این تعریف خوابها قطعا در مشروعیت بخشی سیاسی و مذهبی کارکرد داشته است. اما اگر شاه طهماسب را کنار بگذاریم، الزاما آغازکنندگان خود شاهان صفوی نبودند که روایتهای خواب و رویا را منتشر میکردند، کاتبان آنها این کار را انجام میدادند. اما احتمالا این کار را با میزانی از موافقت شاه میکردند. همان طور که در بالا گفتم، تقریبا هر سند تاریخی که از خاستگاه صفویان پرده برمیدارد شامل روایتهای خوابآلود از رویاهای شیخ صفی است.
یکی از موارد قابل تامل در این حوزه تفاوت جایگاه خواب پیش و پس از به قدرت رسیدن سیاسی صفویان است. تغییرات رویابینی در هنگامه رهبری «طریقت» با دوران قدرتگیری صفویان را چگونه ارزیابی میکنید؟
پرسش پیرامون تفاوتها در نقش و کارکرد رویاپردازی در دوره طریقت که در ضدیت با دوره سلسلهای است مسئله جالبی است. یکی از مهمترین منابعی که از دوران طریقت وجود دارد کتابی قطور از شرح زندگی بزرگان با عنوان «صفوهًْ الصفا» است که مشخصا بر زندگی شیخ صفیالدین متمرکز است و ۲۵ سال پس از مرگ شیخ صفیالدین نگاشته شده است. این کتاب شامل روایت چندین خواب و رویاهای متعدد شیخ صفی است. در این متن یکی از اصلیترین کارکردهای روایتهای خواب، نشان دادن شیخ صفی به عنوان چهرهای با فضیلت و مقدس و سزاوار برای رهبری طریقت صفویه برداشت شده است. در کل باید ذکر کرد که تعریف خواب و رویا و کارکرد آن به قصد تایید و تصدیق تکامل محتوم تاریخی بوده است. به دیگر سخن ترقیهای محتوم، از پیش مقدر تصویر شده و شکستها نیز تقدیر نام گرفته است. من معتقدم در دوران «سلسلهای» (قدرتگیری سیاسی) بود که شاهد آن هستیم رویاهای شیخ صفیالدین مجددا به نگارش درآمدند تا در خدمت اهداف سیاسی قرار گیرند.
آیا میتوان براساس تقسیم بندی «وبر»ی تصریح کرد آنجایی که یک جریان برای کسب مشروعیت سنتی و مشروعیت عقلانی با مشکل روبرو است روی به خواب و رویا به عنوان ابزاری برای کسب مشروعیت میآورد؟ آیا نوع مشروعیت برآمده از خواب و رویا را میتوان ذیل مشروعیت کاریزماتیک تعریف کرد؟
گمان میکنم بسته به اینکه تعریف خواب چه میگوید - شامل طبیعت خواب، فردی که خواب دیده بود و هدف از خواب منحصر به فردی که برای هدف سیاسی خاصی از قبل تعیین شده بود- روایت خوابها به تامین همه نوع مشروعیتبخشی یاری میرساند. بیشک در برخی نمونهها تعریف خواب میتوانست در موضوع «مشروعیت کاریزماتیک» کارکرد داشته باشد. به ویژه مواقعی که اشکال سنتی مشروعیتبخشی ضعیف شده بودند یا نیاز به تقویت فزونتر داشتند.
آیا میتوان خواب و رویا را ابزاری برای تقویت روحیه سربازان و همراهان محدود خود در هنگام سختی و بلا نیز دانست؟ آنچنانکه در جنگ برای تقویت روحیه سربازان، پادشاهان صفوی از خواب و رویاهایی که در آنها وعده همراهی و بشارت یافتهاند خبر میدادند. بدین ترتیب آنچنانکه شاه اسماعیل به هنگام فتح قلعه کیاحسین برای بستن آب به روی مردم که اقدامی خلاف اصول جوانمردی قزلباشان بود قصد خود را در پوششی از خواب و رویا و راهکاری که حضرت علی در خواب به او پیشنهاد داده است جاری کرد و با چنین ترفندی موافقت قزلباشان را جلب کرد؟
بله، در وقایعنگاریهای تاریخی خوابها میتوانستند با این منظور تعریف شوند تا نشان دهند از سوی خدا فرمان یافته است تا به هوادارانش در بسیاری از موقعیتها، نه فقط محنت و بیچارگی، الهام و یاری ببخشد. نمیدانم در مورد حمله شاه اسماعیل به قلعه کیاحسن مشخصا به کدام منبع تاریخی اشاره میکنید اما نسخهای از تعریف آن خواب را میتوان در «عالم آرای صفوی» (صفحه ۹۸) یافت. در کتابهایم در این باره توضیحات بیشتری دادهام، اما بگذارید در اینجا بگویم که این منبع متاخر است و الزاما نمیتواند به اندازه متون متقدم قابل اطمینان باشد. داستان حتی در تاریخ عالم آرای عباسی نوشته اسکندر بیگ ترکمان منشی نوشته نشده است، گرچه این سند تاریخی اشاره میکند که وقتی او در قلعه گلستان بوده است، شاه اسماعیل مدعی است توسط سروش از عالم غیب آگاه میشود که وی در آذربایجان بر سریر پادشاهی جلوس خواهد کرد. وقتی تاریخ صفویه یا هر بازه دیگری از تاریخ مطالعه میشود میبینیم که هر کدام از اینها به موضوع مهمی دیگر مرتبط میشود. لذا لازم است تا منابعمان را با دقت وارسی کنیم، بدانیم در چه زمانی نگاشته شدهاند، چرا نوشته شدهاند و چه غرض سیاسی ویژهای از نویسنده در میان بوده است تا بشود واقعهای را به طور کامل تجزیه و تحلیل کرد.
در چه دورههایی از عصر صفوی تمسک به خواب و رویا بیشتر بوده است؟ گویا بیشترین رویاهای مورد اشاره در عصر صفویه متعلق به شاه اسماعیل و شاه طهماسب بوده است. آیا میتوان نتیجه گرفت که در آسیبپذیرترین دورهها به لحاظ سیاسی و اجتماعی و بینالمللی تمسک به خواب و رویا توسط دولتیان بیشتر بوده است؟
پژوهشهای من حکایت از آن دارد که «بازنگاری» روایت خوابها و به ویژه بازنویسی رویاهای شیخ صفیالدین در دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب بیشترین وسعت را داشته است. من معتقدم بدین خاطر بوده که در این زمان صفویان به مانند هر سلسله جدیدی که در ایران به قدرت میرسید، در برقراری مشروعیت برای خودشان با چالش روبرو بودهاند. آنها به چند شیوه بر این چالشها فائق آمدند. به طور خاص، در زمان سلطنت شاه طهماسب آنها بخشهایی از تاریخ صوفی صفویه را بازنویسی کردند با این نیت که نشان دهند صوفیان صفویه، به ویژه در عصر شیخ صفی، همواره شیعه اثنیعشری را سرمشق قرار دادهاند، در حالی که اسناد تاریخی پیش از آن نشان میدهد که صوفیان اینگونه نبودهاند. آنان همچنین خوابهای شیخ صفیالدین را بازنویسی کردند تا اینگونه به نظر آید که رویاهای این پیر و مراد، آمدن شاه اسماعیل را پیشگویی کرده است. مشاهده میکنیم که مسائلی از این دست برای مثال در زمان حکومت شاه عباس کمتر رخ میداد، چرا که در آن زمان شیعه و سلسله صفویان هر دو استوارتر از پیش برپا شده بودند.
آیا فقدان خوابگزار در عصر صفوی که زمینه را بر هر نوع تفسیری از خوابها و رویاها فراهم میکرد در تاریخ ایران پیشینه تاریخی داشته است؟
راستش ما به روشنی در متون تاریخی پیش از صفویان روایت خوابهای متعدد سیاستمداران را میبینیم. مانند مکتوبهای عصر تیموریان؛ «ظفرنامه» نوشته شرف الدین علی یزدی. چنین روایتهایی در تاریخ ایران به مدتها قبل از صفویه یعنی به سلسلههایی چون آلبویه باز میگردد. حتی شاهنامه روایت خوابها را در خود جای داده است و پس میبینیم این مسئله قدمتی کهن در ایران دارد.
وقتی شاه اسماعیل از قصد خود برای اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور در شهر تبریز خبر داد مشاوران او از آنجا که دو سوم تبریزیان سنی مذهب بودند اعلام ترس و نگرانی کردند. اما گفته شده است که در این هنگام او به ذکر خواب و رویا پناه برد و گفت که با پشت گرمی بزرگان دین چنین تصمیمی گرفته است.
من دست کم یک نمونه از قسمتی که شما به آن اشاره میکنید را یافتهام، در «عالم آرای صفوی» (صفحات ۶۴-۶۳). البته باید تاکید کرد که این بخش از تاریخ و موارد دیگر شبیه به آن بسیار دیر در تاریخ صفویان به رشته تحریر در آمد (اواخر قرن هفدهم) و کاتبان نیز اهداف خاص خودشان را دنبال میکردند و از همین رو غیرقابل اعتمادتر از منابع پیش از آن هستند. برای پاسخگویی بهتر به این پرسش باید به «فتوحات شاهی» و «حبیب السیر» که نخستین نوشتهها از شرح وقایع صفویان است، نظر انداخت و دریافت که آن نگاشتههای نخستین، این حوادث را چگونه نقل کردهاند. آن طور که به نظر میآید «فتوحات شاهی» اشارهای به این خواب نکرده است، «عالم آرای عباسی» نیز که در زمان شاه عباس نوشته شده همین طور. لذا من معتقدم سلسله صفویان در زمانی که عالم آرای صفوی نگاشته شده در موقعیت ضعیفی قرار داشته است و این تاریخ و دیگر موارد مشابه برای مخاطبانی نوشته شده که کمتر با تاریخ صفویه آشنا هستند. شاید با هدف سرگرم کردن، آموزش و نگاه انداختن به دوره صفویان از پشت عینک نوستالژی. این زمان دورهای بود که صفویان با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکردند و فرمانروایان به اندازهای که پیشتر در زمان شاه عباس قدرت داشتند، نیرومند نبودند. این فاکتورها شاید توضیح دهند چرا ما طغیان دوباره نگارش بخشهای خوابنویسی درباره شاه اسماعیل را در آن زمان مشاهده میکنیم. یک نفر میبایست با دقت بسیار در نسخههای دیگر این بخش از وقایعنگاری صفویان کنکاش کند تا نتایج قطعیتر و مهمتری در این باره بگیرد.
با این تفاسیر آیا میتوان نتیجه گرفت که در فقدان مشروعیت مردمی استمساک به خواب و رویا توسط پادشاهان زمینهای اولیه برای مباح کردن سرکوب است؟ آیا شواهد تاریخی چنین ادعایی را تایید میکند؟
گمان من این نیست که فقدان مشروعیت زمینهساز اصلی برای خونریزی بوده باشد. مادامی که این حتمیت بتواند عنصری برای توضیح بخشهای مشخصی باشد، تعداد بسیار زیادی فاکتورهای دیگر در میان است که برای فهم اقدامات یک حکمران خاص باید در نظر گرفته شود.
آیا تمسک به خواب و رویا به عنوان ابزاری سیاسی برای رسیدن به مقاصد سیاسی طراحی شد یا اینکه از منظر تاریخ اجتماعی در اجتماع نیز پیشتر خواب و رویا علاوه بر جایگاه مذهبی ابزاری برای بالادستی در مراودات اجتماعی به حساب میآمد و از این طریق به ساختار سیاسی منتقل شد؟
من فکر کنم همزمان همه این موارد وجود داشته است. من پیشرفت مستقیمی از یک تابع به دیگری نمیبینم. روایتهای خواب از زمان آغاز فرقه صوفی صفویه بخشی از تاریخنگاری صفویان بوده است. مردم به خواب و الهام اعتقاد داشتند. پس هیچ کس نمیتواند بگوید صفویان بخشی از اعتقاد مذهبی یا اجتماعی را شکل دادهاند اما آنها در خدمت اهداف سیاسی و مشروعیتبخشی بود. هیچ یک از اینها مانع دیگری نبود.
برخی محققان ریشههای غالیگری را در اندیشه موسسان صفوی و پیروان آنها پی گرفتهاند. به این ترتیب آیا میان نگاه فونکسیالیستی به دین که نمونه آن را در استمساک به خواب و رویا میتوان دید و ترویج غالیگری نسبتی مستقیم برقرار است؟
تصور نمیکنم به طور کلی چیز خاصی از غالیگری در باب تعریف خوابها وجود داشته باشد، گرچه روایتهای دقیق خواب میتوانسته زمینه و موقعیت غالیگری را تحتالشعاع قرار دهد. البته صفویان نخستین به طور حتم زمینههایی از غالیگری بروز دادهاند.
منبع: هفتهنامه شهروند امروز، شماره ۸۱
نظر شما :