سوغات ناصرالدین شاه از فرنگ؛ چادر مشکی یا شلیته؟
سمیه متقی
خسرو معتضد، از پژوهشگران تاریخ در واکنش به گفتههای کلهر، روایتی دیگر از سوغات ناصرالدین شاه از سفر فرنگ نقل کرده است: «اولاً ناصرالدین شاه چادر سیاه را از اروپا به ایران به ارمغان نیاورد و چیز دیگری آورد که رنگ آن سفید بود و نه سیاه. همه کتابهای تاریخی قاجار از یادداشتهای دوستعلیخان معیرالممالک نوه دختری ناصرالدین شاه و مداح او، تا علیخان ظهیرالدوله و کتاب مرحوم دکتر یحیی ذکا و کتاب تاریخ اجتماعی واداری قاجاریه نوشته عبدالله مستوفی و کتاب سردنیس رایت؛ «ایرانیان در میان انگلیسیها و انگلیسیها در میان ایرانیان» را که بخوانید آگاه میشوید. ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان ۱۲۹۰/۱۸۷۳ خواهان مسلمان کردن و صیغه شدن و آمدن چند زن زیبای بالرین (رقاصه) فرنگی به ایران شد. ... اما به هدف خود نرسید و بالرینی پیدا نشد به ایران بیاید و افتخار همسری شاهنشاه را بیابد! در سفر بعد دستور داد به تعداد زنان حرمش، شلیته یعنی دامن سفید رقص کوتاه و شلوار چسبان سفید رقص خریداری کنند. این لباس زشت و نامناسب با اخلاق و عادات و عرف و عفت زنان ایرانی را به ایران آوردند و در دربار رایج کردند. لباس تنگ و نامتناسبی بود که متأسفانه تعدادی از خانوادههای اشرافی هم از آن استقبال کردند و مانند مینیژوپ و ماکسیژوپ دورهای داشت و تمام شد و مردم آن البسه را دور ریختند. البته شلیتهها را بلند و شلوارها را گشاد و سیاه کردند که سالها زنان طبقات پایین میپوشیدند. این لباس فقط ناصرالدین شاه هوسباز را خشنود میکرد.»
این دو روایت از سفرنامه ناصرالدین شاه ما را بر آن داشت که در جستجوی سوغات ناصرالدین شاه به کتب تاریخی رجوع کنیم و پوشش زنان را پیش و پس از این سفرها مورد بررسی قرار دهیم.
شاه قاجار در اروپا
سفرهای سهگانه ناصرالدین شاه به اروپا در سال ۱۲۹۰ ه. ق (۱۸۷۳م) با همراهی حاجی میرزا حسین خان سپهسالار، وزیر علوم و فواید عامه، سفیر ایران در پترزبورگ، چند تن از شاهزادگان، دکتر تولوزان، طبیب فرانسوی و عکاسباشی و... آغاز شد. این سفر که دو مرتبه دیگر در سالهای ۱۲۹۵ ه. ق و ۱۳۰۶ نیز تکرار شد، برای ایران و ایرانیان دستاوردهای بسیاری داشت؛ روبرو شدن شاه ایران با نظم و هماهنگی نهادها و مؤسسات در کشورهای غربی، بازدید از تأسیسات نظامی و غیر نظامی این کشورها، امضای قراردادها و به طور کلی قرار گرفتن در برابر تکنولوژی غرب، در ادامه کشورداری ناصرالدین شاه نقش بسزایی ایفا کرد.
شاه در این سفرها با رؤیای تأسیس چنین نهادهایی لحظات میگذراند، چنانچه در بخشی از خاطرات خود آورده است: «با یحییخان و امینالسلطان رفتم به بانک دولتی،... از آنجا رفتم به ضرابخانه،... اگر ضرابخانه طهران ما راه بیفتد انشاالله از این بهتر خواهد شد.» البته ناصرالدین شاه در اروپا علاوه بر بازدید از مؤسسات دولتی، در مهمانیهای رسمی و نمایشگاهها نیز شرکت میکرد که این حضور نیز بر جامعه ایران به خصوص دربار و حرمسرای ناصرالدین شاه تأثیر فراوانی گذاشته است.
سوغات ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه با بازگشت از سفر اول خود به اروپا، در اولین اقدام فرمان احداث راهآهن را داد و قطار یا به گفته عامه مردم ماشین دودی را در فاصله تهران تا ری راهاندازی کرد که البته امتیاز این فعالیت در دست دولت انگلیس، و یک مهندس فرانسوی به نام بواتال boitale بود. تا پایان سه دوره سفر ناصرالدین شاه یعنی سال ۱۳۰۶ق. ه راه آهن ایران در دو منطقه دیگر نیز برقرار شد، آمل- محمود آباد و جلفا- تبریز؛ که امتیاز راه آهن جلفا- تبریز نه در اختیار انگلیس بلکه روسها بود. با گذشت زمان و در پس هر سفر اعلیحضرت به اروپا مجموعه فعالیتها برای نزدیکی ایران به کشورهای اروپایی و رسیدن به توسعه آنها بیشتر میشد و در این بین ما شاهد آن هستیم که در پی این سفرها شاه به تأسیس ضرابخانه، اداره پست و تلگراف و تغییر و اصلاح در هیأت دولت و امور نظامی مبادرت میورزید. او همچنین در این راستا یک دستگاه چاپ سربی با حروفچین فارسی و لاتین نیز در سفر اول خود به اروپا سوغات آورد که فردی فرانسوی امتیاز روزنامه لاپاتری را به دست گرفت و چاپخانه شروع به فعالیت کرد. در میان این اصلاحات و تغییر، پوشش مردم نیز مصون نماند و شاه صاحبقران به نزدیک کردن پوشش زنان ایرانی و اروپایی نیز همت گماشت.
پوشش زنان پیش و پس از سفر اعلیحضرت
پوشش زنان به دلیل عدم فعالیتهای اجتماعی در آن دوره کمتر مورد دید بوده است و چون اکثر اطلاعات ما از سفرنامهنویسان اروپایی است، در نتیجه بیشتر با پوشش زنان درباری که معمولا این افراد بیشتر با آنان مراوده داشتند برخورد میکنیم. در این سفرنامهها درباره پوشش زنان در جامعه آمده است: «لباس زنان عبارت بود از پیراهنی کوتاه و ارخالقی از آن کوتاهتر که برای پوشاندن بالا تنه به کار میرفت، به انضمام زیر جامهای که تا پشت پا را میپوشاند و در زمستانها کلیجهای برای حفاظت از بدن در مقابل سرما به آن افزوده میشد و سر بند زنان عبارت از چارقد بلندی بود که قدرت پوشاندن موهای بلند و بافته آنان را داشت و بیشتر در خانه مورد استفاده قرار میگرفت و هرگاه که ملزم به ترک خانه و ظاهر شدن در ملاعام بودند، چاقچوری که زیر جامه در آن بگنجد، به اضافه چادری مشکی در بر میکردند و روبندهای مقابل چهرهشان میآویختند.»
اما سفر ناصرالدین شاه تغییرات عمدهای در این پوشش ایجاد کرد. حسن بیگی در کتاب طهران قدیم مینویسد: «بعد از سفر ناصرالدین شاه به اروپا و از آنجا که لباس تنگ و چسبان رقصندههای پترزبورگ مورد توجه وی قرار گرفته بود، در بازگشت به ایران دستور داد زنان حرمسرایش زیرجامههای خود را تنگ و کوتاه کنند و معلوم است بعد از مدتی کار افراط تا آنجا رسید که نه تنها زنان حرمسرا، بلکه بسیاری از زنان شاهزادگان، وزرا و درباریان و... نیز به تبعیت از زنان شاه طول زیر جامههایشان را کاهش دادند و این وضع تا زمانی که هوس شاه فرونشست و نیم تنه و چادر نماز جای آن را گرفت به قوت خود باقی بود.»
کارلا سرنا، سفرنامهنویسان ایتالیایی که تا پایان سفر دوم ناصرالدین شاه در ایران حضور داشت درباره وضع پوشاک بانوان ایرانی مینویسد: «لباس خارج از خانه زنان ایرانی، از لحاظ یکنواختی نوعی کشتی ونیزی را به یاد انسان میآورد. آنان دارای هر موقعیتی از نظر اجتماعی باشند، بدون استثنا خود را در چادرهایی به رنگ سرمهای میپوشانند. شلوارهای گشادی از چلوار سبز، بنفش، خاکستری یا قرمز رنگ که مانند جوراب پاها را نیز میپوشاند، به اضافه دمپاییهای پاشنهدار، پوشاک یکنواخت همه زنان ایرانی را تشکیل میدهد.»
البته شرایط پوشش جامعه به خصوص در قشر خانوادههای درباری در زمان حضور بانو سرنا، و پس از سفر اول شاه به سن پترزبورگ بسیار تغییر پیدا کرده بود، چنانچه وی در بخشی از سفرنامه خود درباره پوشش زنان در فضای خانه مینویسد: «در داخل خانه آرایش زنان غلیظتر و پوشش آنان سبکتر و کمتر است. همان قدر که وضع پوشیدن لباسهای سینه باز گاهی در اروپا به افراط گراییده است، در تهران پوشیدن لباسهایی با دامن کوتاه و ساق نما میان خانمها متداول شده است. در اندرون خانهها پوشش زنان عموما عبارت است از شلیته کوتاهی که به زیر کمر بند میشود... هر چه دامن کوتاهتر به همان میزان لباسها مقبولتر است. البته دامن زنان عادی و کلفتها از لباس خانمهای طبقه بالا بلندتر است.»
البته کارلا سرنا علت این تغییر پوشش در میان زنان ایرانی را چیزی غیر از آنچه حسن بیگی میگوید بیان کرده است و شاید در آن زمان این دیدگاه پذیرش عمومی بیشتری داشته است: «لباسهای کوتاه و چسبان به طوری که من شنیدهام از طرف مادر ناصرالدین شاه رایج گردیده؛ گویا از تصویر یک باله فرنگی که نشانش دادهاند خوشش آمده و خواسته است در نحوه آرایش و لباس پوشیدن عروسهایش تحولی ایجاد کند. به این ترتیب شلیتههای دامن کوتاه در محافل زنانه رایج و حتی بیش از نمونههای اصلی کوتاه شده است.»
این تغییر و تحول تا مدتها در پوشش زنان ایرانی وجود داشت، اما با گذشت زمان تب استفاده از این نوع پوشش هم در میان درباریان و هم عامه مردم فروکش کرد و کم کم لباسها از حالت چسبان و کوتاه خارج شده و به آنچه که در دورههای بعدی میبینیم تبدیل شد.
منابع:
مردم و دیدنیهای ایران، سفرنامه کارلا سرنا، ترجمه غلامرضا سمیعی، انتشارات نو، ۱۳۶۳
سفرهای سهگانه ناصرالدین شاه، قبله عالم در اروپا، حمید نجار، روزنامه اعتماد ملی، ۱۸ آذر ۱۳۸۶
تهران قدیم، محمدرضا حسن بیگی، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۹
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم ناصرالدین شاه، چاپ دوم ۱۳۷۱
سفرنامه پولاک، یاکوب ادوارد، مترجم کیکاووس جهانداری، انتشارات خوارزمی
نظر شما :