دربارهٔ چین
هنری کیسینجر
«دربارهٔ چین» کتابی است که در آن مشاور امنیت ملی پیشین دولت آمریکا، مرد ۸۸ سالهٔ صلحطلب، به چین از منظری متفاوت نگریسته است. کیسینجر در این کتاب ۶۰۸ صفحهای که ماه گذشته انتشارات پنگوئن روانهٔ بازار کرده، به روایت سفری میپردازد که ۴ دهه پیش به «دروازههای بهشت» داشت، سفری در دوران زمامداریِ نیکسون که روابط چین و آمریکا را برای همیشه دگرگون کرد. آقای مشاور به چین رفت و پنهانی و محرمانه با مقامات این کشور دیدار و گفتوگو کرد.
همین سفر بود که بعد از مدتها زمینهٔ عادی شدن روابط پکنِ کمونیست و واشنگتن را فراهم کرد. کیسینجر مینویسد: «۴۰ سال پیش ظهورِ کشوری مانند چین غیرقابل تصور بود، اما حالا چین صاحب بسیاری چیزهاست که میتواند توازن قدرت در جهان را تغییر بدهد، و یادتان بیاید ماجرای بحران اقتصادی که همین تازگی جهان را فراگرفت، اما چین از آن دور ماند و مبتلایش نشد.» وی معتقد است آمریکا در ۵۰ سال گذشته قدرت مسلط بوده، اما چینیها در تمام ۲ هزار سال گذشته، کشوری سرآمد بودهاند و حرفی برای گفتن داشتهاند.
کیسینجر «دربارهٔ چین» را با سفر ۴ دهه پیش خود به این کشور را شروع میکند و کمی بعد با تأکید برنقش تاثیرگذار خود در شکلگیری روابطِ ۲ کشور، نقبی به دل تاریخ قدیم و جدید چین و همچنین تأثیرپذیریِ همیشگیِ سیاست خارجی این کشور از فرهنگ و تاریخش میپردازد، اما جذابیتِ کتاب فراتر از اینهاست، روایتی عینی است که کیسینجر به دست میدهد، مردِ بلندمرتبهای که با چند نسل از رهبران چین سرِ میز مذاکره نشسته و از نزدیک با آنها معاشرت داشته است.
«دربارهٔ چین» رویکردهای گوناگون چین در سیاستهای خارجی، از جمله رویکردهای درونگرا و برونگرای مشهورش را بررسی میکند و در بخشهایی از کتاب برای رسیدن مخاطب به درکی درستتر و کاملتر دست به دامان فلسفه میشود و تفاوتهای چین و آمریکا ــ و سیاستهایشان ــ را از منظری فلسفی بررسی میکند.
کیسینجر معتقد است هر کشوری به لحاظ فلسفی تقدیری دارد، در آمریکا به دلیل ریشههای پایدار و کهنِ مذهبیاش، به جای این حس تقدیرگرایی همیشه نوعی حس استثناپنداری و برتریجویی وجود داشته است و مینویسد: «همین حس است که باعث میشود ایالات متحده امریکا همیشه احساس وظیفه کند که باید به هر ترتیبی ارزشهای خودش را خارج از مرزهای این کشور هم بسط بدهد.»
کیسینجر کمی بعدتر از حس استثناپنداریِ چین هم مینویسد: «استثناپنداریِ این کشور بهعکس آمریکا، ریشه در فرهنگ دارد. چین تحت تأثیر تبلیغات مسلکی قرار نمیگیرد، بلکه دولتهای دیگر را بر پایهٔ میزان نزدیکیشان به چارچوبهای فرهنگی و سیاسی خود دستهبندی میکند.»
در مقام کسی که سمت مشاور امنیت ملی و وزیر امور خارجهٔ آمریکا را داشته و مسوول رابطهٔ پکنـ واشنگتن بوده، سعی میکند از هر آنچه ناگفته مانده روشنگری کند و هر رخدادی را طی ۴ دههٔ گذشته پشت درهای بسته که رخ داده بود، روایت کند؛ بسیاری از مناقشهها، درگیریها، دور و نزدیک شدنها، توافقات.
وی سعی کرده به چین امروز و چین عصر مائو هم نگاه انتقادی داشته باشد و طبق انتظار از رعایت نکردن مسائل حقوق بشری و رگههایی از دیکتاتوری که همیشه در این کشور وجود داشته هم سخن میگوید.
اما درباره چین به آینده و افقهای پیشروی ۲ کشور آمریکا و چین هم میپردازد و اینکه چگونه دولت اوباما و دولتهای آیندهٔ ایالات متحده میتوانند توازن ارتباطشان را حفظ کنند و به ثبات و صلح بینالمللی یاری برسانند. از هراسهایش هم نوشته، از اینکه تکرار عهد جنگ سرد میتواند دنیا را صد سال به عقب برگرداند.
اما تلویزیون دولتی و خبرگزاریِ رسمیِ چین روی خوشی به کتاب نشان ندادهاند؛ بسیاری از سیاستمداران هندی هم از مواضعی که کیسینجر در این کتاب گرفته انتقاد کردهاند. مهمترین انتقادات به این برمیگردد که به نظر میرسد کیسینجر در کتابش در مورد مناقشات مرزی بیشتر طرف چین را گرفته، از جمله اینکه تأکید میکند چین روابط دیرینهای با تبت داشته که به قرن سیزدهم و غلبهٔ مغولستان بر تبت و سرزمین چین برمیگردد. بهنوشتهٔ کیسینجر، این موضوع ارتباطِ تنگاتنگِ سیاسی بین چین و تبت به ارمغان آورده؛ و نتیجه میگیرد ادعای هند در مورد دو منطقهٔ «آروناچال پرادش» و «آکسای» از مرزکشیهایی نشأت میگیرد که کارِ انگلیسیهاست. وی مینویسد: «هنگامی که هند اعلام استقلال کرد، دست از ادعا در مورد سرزمینِ روی نقشهٔ جعلیِ انگلیسیها برنداشت.» همین موضع است که صدای بسیاری را در شرقِ آسیا درآورده.
نظر شما :