علی خرم: سال ۶۱ می‌‎توانستیم جنگ را تمام کنیم

۰۲ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۶:۰۵ کد : ۱۰۷۲ از دیگر رسانه‌ها
برنا صالحین: در نظام بینالمللی آن روز اراده بر اجرای کامل قطعنامه ۵۹۸ با شرایط نه غالب و نه مغلوب بود و با کمک به عراق سعی کردند وزنه را علیه ایران سنگین کنند. سرزمینهایی که از عراق در تصرف رزمندگان اسلام بود بهتدریج از دست آنان خارج شد. با وجود وضع نامطلوب اقتصادی، سیاسی و بینالمللی نتیجه به این شکل رقم خورد که وقتی فرماندهان نظامی وضعیت جنگ را اعلام کردند و خواستار سلاح شدند، در فاصله یک ماه مسئولان کشور وارد شدند و نتیجه مشورتها به تصمیم اعلام «خاتمه جنگ» منتهی شد، و در این شرایط حضرت امام (رحمتاللهعلیه) بود که جام شوکران را سر کشید. در ادامه گفتوگو با سیدعلی خرم مشاور وزیر امور خارجه وقت و رییس ستاد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را می‌خوانید.

 

***

 

زمانیکه صدام جنگ علیه ایران را شروع کرد جامعه بینالملل عکسالعملی نشان نداد، بهنظر شما قبل از جنگ، صدام کار دیپلماتیک انجام داده بود؟

 

بهطور مختصر باید گفت انقلاب اسلامی ایران یک نگرانی در کل جامعه بینالمللی بهوجود آورد، کسانیکه حکومت شاه را سرنگون کرده و حکومت جدیدی تشکیل داده بودند، از یک طرف اهداف انقلابی داشتند و از طرف دیگر شروع کرده بودند به تهدید اعراب و غرب، این عوامل دست به دست هم داد، آنها تمایل داشتند به هر ترتیبی ایران گرفتار شده و گوش مالی داده شود، در این شرایط صدام بهدرستی حساب کرده بود که وضعیت بینالمللی ایران خوب نیست و اگر جنگ را شروع کند، همه از او حمایت می‌کنند.

                  

 

با توجه به این قضیه، بهنظر شما از نظر دیپلماتیک، ایران در آن اوایل کمی سست عمل نکرد؟ مثلا سفیر بفرستد به عربستان یا جای دیگر و نظر آنها را بهسمت خودش جلب بکند؟

 

در ایران انقلاب شده بود و یکی از سوءتفاهماتی که درباره انقلاب بهوجود آمده بود همین بحث دیپلماسی و بحث سیاست خارجی و بحث وزارت امور خارجه بود. برداشت عمومی در انقلاب این بود که این‎‎ها همهاش به نوعی غیر اصیل بوده و به نوعی ساخته و پرداخته آمریکا و امپریالیسم هستند و لذا هیچ علاقهای بهکار بینالمللی نداشتند، چون علاقهای وجود نداشت در این راه سرمایهگذاری هم نمی‌شد.

 

 

ماجرای دوره هفتم یا هشتم اجلاس عدم تعهد که قرار بود در عراق برگزار شود، نقش شهید عباس دوران در عدم برگزاری آنچه بود؟

 

اینکه قرار بود در عراق برگزار شود، دلیل طبیعیاش این بود که هر کشوری در جنبش غیرمتعهدها، برای میزبانی نامزد بشود، اگر رقیبی نداشته باشد، پذیرفته خواهد شد. در کنفرانس اسلامی هم همینطوری است در نتیجه خیلی سخت نیست که کسی میزبان آن بشود، مثل المپیک نیست که خیلیها رقیب هم باشند یا مثلا جام جهانی نیست که عدهای برای میزبانی سر و دست بشکنند. عراق برای میزبانی اعلام آمادگی کرد و تقریبا ۲۰ کشور از او حمایت کردند و رأی هم آورد. ایران هم تلاش کرد، تا نشان بدهد که عراق محل مناسبی برای این کار نیست و چون کشورهای دیگر نپذیرفتند ایران یک عملیات نظامی سمبلیک انجام داد تا آنها را قانع کند. و این عملیات کاملا حساب شده بود.

 

 

با توجه به اینکه شما مدتی در لیبی کاردار بودید و با توجه به اینکه لیبی و سوریه جز کشورهایی بودند که رسما به ایران اسلحه می‌فروختند، تحلیل شما از این کار لیبی چیست؟

 

اولا انقلاب لیبی به ایران خیلی نظر مثبت داشت، خیلی از انقلابیون ایران هم محل و پناهگاهشان لیبی بود. این عامل باعث شد که بعد از شروع جنگ، سرهنگ قذافی که خودش با صدام خردهحساب داشت، نشان بدهد که در این جنگ سهمی دارد، لذا بهطور محدود در تأمین بخشی از تسلیحات به ایران کمک کرد و البته کوتاهمدت بود چون لیبی نمی‌توانست تسلیحات یک چنین جنگی را تأمین کند و از نظر سیاسی هم مایل نبود.

 

البته قضیه امام موسی صدر را فراموش نکنیم که در لیبی ربوده شده بود.

 

خب این به تصمیم مسئولین ایرانی برمیگشت، امام به این کار چندان راضی نبود. اما مسئولینی که جنگ را اداره می‌کردند، نظرشان این بود که موضوع امام موسی صدر کنار بماند تا موضوع جنگ اداره بشود.

 

 

با توجه به گزارشهای موجود بهنظر می‌رسد که مسئولین امام را مصمم به پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ کردند، نظرتان در این زمینه چیست؟

 

امام شخصا تمایل نداشتند که جنگ به این صورت تمام شود، ولی زمانیکه گزارشات مسئولین را شنیدند که ما از نظر اقتصادی، نظامی و سیاسی اوضاع خوبی نداریم و صدام هم قصد حمله شیمیایی و یا حتی به نوعی هستهای را دارد و ایران آماده مقابله با چنین امری نیست، قطعنامه را پذیرفتند.

 

 

بعضی‎‎ها در داخل کشور معتقدند که جنگ می‌توانست در سال ۶۱ تمام شود. فارغ از اوضاع اقتصادی و نظامی، آیا قطعنامه‎‎های ۴۷۹ و غیره، می‌توانستند خواسته‎‎های ایران را تأمین کنند؟

 

زمانیکه جنگ در سال ۶۷ متوقف شد، حدودا‌‌ همان شرایط را داشتیم که بعد از فتح خرمشهر موجود بود. سال ۶۱ ما در موضع قدرت بودیم، سال ۶۷ برابر و شاید یک ضعف‎‎هایی هم داشتیم. پس اگر خرابیهای فاصله ۶۱ تا ۶۷ را در نظر بگیریم، شاید در سال ۶۱ اگر این کار را می‌کردیم از موضع قدرت می‌توانستیم باقیمانده سرزمینهایمان را آزاد کنیم و خسارت هم بگیریم؛ چنانکه عربستان و کویت در این زمینه پیغام‎‎هایی دادند که حاضرند مذاکره کنند. اما فرماندهان نظامی معتقد بودند که ما باید پیش برویم، عراق را بگیریم و فشار بیاوریم به صدام که یا سرنگون بشود و یا دنیا بپذیرد که او را بهعنوان متجاوز تنبیه کند. خب اینطور نشد و در سال ۶۷ نه به ما غرامتی پرداخته شد نه متجاوز جنگ شناخته شد. خسارات را هم شورای امنیت تعیین کرد، شاید سال ۶۱ می‌شد از همه این‎‎ها صرفهجویی کرده و جلوی خرابی‎‎ها را گرفت. جالب است که این ماجرا هنوز هم می‌تواند مورد بحث واقع شود، چرا که ماهیت قطعنامه‎‎ها فرقی نمی‌کند. اگر ما آنموقع می‌گفتیم که حاضریم جنگ را تمام کنیم و یک قطعنامه شما بدهید که در آن این موضوع‎‎ها لحاظ شده باشد قبول می‌کردند، اما خب پا جلو نگذاشتیم.

 

 

منبع: هفته‌نامه پنجره

 

کلید واژه ها: پایان جنگ علی خرم


نظر شما :