با احترام از او یاد کنیم- یادداشت جعفر شجونی درباره عزت‌الله سحابی

۲۰ تیر ۱۳۹۰ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۰۳۴ از دیگر رسانه‌ها
مبارزات و فعالیت‌های انقلابی مهندس سحابی در سال‌های پیش از انقلاب، زمینه‌ساز آشنایی ما بود. من در سه مقطع متفاوت در این دوران، ایشان را چنین شناختم: مسلمانی متعهد و مبارزی بی‌توقع.

 

۱- من به دعوت آیت‌الله طالقانی به مدت ۱۰ شب در مسجد هدایت سخنرانی داشتم. موضوع سخنرانی تفسیر آیه آخر سوره ماعون بود. (وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ‏) من در منبر‌ها سعی می‌کردم نکات مورد استفاده مخاطبان را بگویم تا اینکه اطلاع دادند جوانان و برخی از دانشجویان و استادان هم در این جلسات شرکت می‌کنند. بعد از مدتی متوجه شدم از جوان‌تر‌ها مهندس سحابی و آقای شیبانی در جلسات حضور منظم دارند و از استادان هم پدر مرحوم سحابی و آقای مهندس بازرگان. پیگیری‌ها و توجهات مرحوم سحابی برای من جالب بود و حاکی از علاقه ایشان به مباحث قرآنی بود. مطالعات قرآنی مهندس سحابی پایدار بود. ایشان و پدرشان با قرآن عجین بودند. به هر ترتیب آن جلسات با مشکلاتی روبه‌رو شد، از جمله آنکه مرا چند بار کلانتری ۹ میدان بهارستان خواست تا از جزییات جلسات مطلع شود و البته قصد تعطیلی جلسات را هم داشتند اما این نشد و ۱۰ جلسه ما به پایان رسید. یکی از ثمرات آن منبر‌ها، آشنایی ما با جوانان انقلابی و مومن و دانشگاهی آن زمان بود، از جمله مرحوم مهندس سحابی.

 

۲- دادگاه‌های نهضت آزادی، دومین دوره‌ای بود که من با این گروه برخورد می‌کردم. خاطرم هست آن زمان مرحوم مهدی شاملو نزدیک دادگاه که در حوالی عشرت‌آباد سابق بود، می‌ایستاد و کاغذهایی را توزیع می‌کرد جهت شرکت در دادگاه نهضت. من نیز مرتب در جلسات دادگاه شرکت می‌کردم و از دفاعیات این گروه مبارز استفاده می‌کردم. مقاومت نهضت آزادی در برابر حکومت شاه در دادگاه، در آن زمان توجه خیلی از فعالان را به خود جلب کرد و امید و نشاطی را به وجود آورد.

 

۳- سومین برخورد من با اعضای نهضت آزادی و مرحوم سحابی به سال‌های زندان بازمی‌گردد. من مدتی را در اتاقی بودم که چهار نفره بود. به غیر از من، آقایان بازرگان و دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی در اتاق بودند. من در این دوران با پدر مرحوم سحابی هم‌صحبت و همنشین بودم. او و مهندس سحابی دلبسته مباحث دینی بودند و‌‌ همان طور که گفتم از مباحث قرآنی هم در این راه استفاده می‌کردند. به همین دلیل هم دکتر سحابی، باد و باران در قرآن را نوشت و مهندس بازرگان هم راه طی شده را. اما دورادور با مهندس سحابی هم در زندان ارتباط داشتیم. سلول آن‌ها یعنی مهندس سحابی و دکتر شیبانی، دور از ما بود ولی در شب‌های چهارشنبه که آزادی زندانیان بیشتر بود، گفت‌وگو‌ها و تعاملات هم راحت‌تر شکل می‌گرفت. غیر از شب‌های چهارشنبه، در صبحگاه‌ها هم همدیگر را می‌دیدیم. جا دارد خاطره‌ای از همین صبحگاه‌ها بگویم. من وقتی وارد زندان شدم به من گفتند به دادمان برس. گفتم چرا؟ گفتند ما را در صبحگاه مجبور می‌کنند آهنگ «شهنشاه ما» را بخوانیم. گفتم رهبر اکستر کیست؟ گفتند آقای حکیمی. گفتم فردا صبح من رهبر اکستر می‌شوم. رفتم جلوی صف، گفتم ۱و۲و۳ و به جای آن آهنگ، آهنگ «ای ایران، ‌‌ای مرز پرگهر» را خواندیم. جوانانی مثل مهندس سحابی بسیار استقبال کردند و با صدای بلند پاسخ می‌دادند چون جوانان توده‌ای هم صفشان را جدا کرده بودند و بریده بودند. وقتی افسران زندان مرا بازخواست کردند، گفتم اگر قرار باشد شاه را دعا کنیم، در بیرون از زندان هم می‌توانستیم این کار را بکنیم.

 

در پس از انقلاب هم من در مجلس اول با این‌ها برخورد داشتم. اولین برخورد ما با مهندس سحابی و مهندس بازرگان و همفکرانشان به لایحه قصاص بازمی‌گشت. از اینجا به بعد بود که مواضع فکری و سیاسی ما و آن‌ها تغییر کرد و اختلافات آغاز شد اما هر چه بود مهندس سحابی انسان پاک و طاهری بود که باید با احترام از وی یاد کرد. روحش شاد.

 

 

منبع: روزنامه روزگار

 

کلید واژه ها: عزت الله سحابی جعفر شجونی


نظر شما :