آیا انجمن اخوت‌ با محمد‌علی‌شاه سازش کرد؟/ مکانیسم تصوف در عهد مشروطه

۱۶ تیر ۱۳۹۰ | ۰۳:۰۰ کد : ۱۰۱۶ از دیگر رسانه‌ها
فاطمه یابنده: در قرن اول هجری، افرادی با عنوان «عابد و زاهد» در جهان اسلام حضور داشتند که به مرور در اواخر قرن دوم در مقابل تجمل‌گرایی امویان واکنش نشان داده و به پشمینه پوشی روی آوردند. واژه صوفی و تصوف در این برهه از زمان در جهان اسلام ظهور یافت و مسلک پشمینه پوشی آغاز شد. این واکنش همراه با افراط در رفتار و اعمال بود. در دوران بعد، افراط در عمل با افکار غلو‌آمیز آمیخته شد و تصوف رو به انحراف گذاشت.

 

در دوران بعد از حمله مغول تا ظهور خاندان صفویه، تفکرات شیعیانه با طریقت‌های صوفیانه پیوند برقرار کرد و تصوف را از حالت زندگی عابد انفرادی به زندگی عباد اجتماعی تبدیل کرد و باعث پویایی تصوف شد. اساس تصوف در این برهه از زمان «ظلم‌ستیزی» بود. در بین تمام جنبش‌های صوفیانه- شیعیانه، طریقت صفویه موفق به شکست کامل رقبای سنی مذهب و بیگانه شد. اما از این زمان به بعد، تصوف به فراموشی سپرده شد و شاهان صفوی با دعوت علمای بزرگ به تدوین فقه شیعه پرداختند. تصوف در اوایل حکومت قاجار به دلیل رویکرد سیاسی خود در قرن شش تا ۱۰ و ظهور اهل شریعت به شدت سرکوب شد. با این حال نمی‌توان گفت کاملا ریشه‌کن شده است. با آغاز سلطنت محمد شاه قاجار (فرزند عباس میرزا)، وزارت حاج میرزا آغاسی و ظهور بابیگری و رویکردهای اسلامی تصوف، از درگیری‌های اهل شریعت و اهل طریقت کاسته شد و در بحبوحه انقلاب مشروطیت تصوف با شعار برابری و آزادی در جریان «مشروطه‌خواهی» و «ظلم ستیزی» شرکت کرد. البته این حرکت همه‌گیر و فراگیر نبود و تنها به دست صوفیان درباری انجام شد.

 

حضور درباریان و افراد متنفذ حکومتی در فرقه صفی علیشاهیه باعث آمیخته شدن تفکرات سیاسی با تفکرات طریقتی شد. بدین‌ترتیب در راستای دیگر احزاب مخالف حکومت سلطنت قاجار، «انجمن اخوت» شکل گرفت. از آنجا که این انجمن خاستگاه طریقتی داشت در‌‌ همان ایام نیز مورد طعن و آزار بود. امین‌الملک نایب‌الرییس انجمن اخوت و از فقرای طریقت صفی علیشاهیه در دفاع از این مطلب عنوان کرد: «عده‌ای از بی‌خبران معتقدند که انجمن اخوت مروج روح تنبلی و بطالت بوده است و حال آنکه علاوه بر فداکاری‌هایی که انجمن برای ترویج آزادی و شکستن صورت تکبر عناصر فاسده استبدادی و برقراری اصول اخوت و مساوات در بین مردم کرده است و... انجمن اخوت برای تبلیغ آزادی و تربیت مردم نیز خدمات گرانبهایی کرده است. در تمام مقدمات و تحولاتی که منجر به از بین رفتن استبداد و ایجاد مشروطیت در ایران شده است و همچنین تمامی مبارزات با اصول کهنه استبدادی و تربیت و بیداری مردم و ترویج تمدن جدید مبتکر و پیشرو بوده است. در دوره مبارزه با استبداد حضرت ظهیرالدوله که در رأس انجمن قرار داشتند، همواره شاخص بوده‌اند.»

 

چنانکه گفته شد این انجمن از بطن طریقت صفی علیشاه ‌زاده شد. این طریقت توسط حاج میرزا حسن اصفهانی ملقب به «صفی علیشاه» تاسیس یافت. صفی علیشاه بعد از مرگ پیر و مرید خود (رحمت علیشاه) به تهران آمد و دعوی جانشینی کرد و پیروانی گرد خود فراهم آورد. در سال ۱۳۰۳ق، بعد از مراجعت از هندوستان به دیدن ناصرالدین شاه رفت و در آثاری که از خود به جا گذارد، به تمجید از ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه اتابک پرداخت. او همچنین در رد فرقه بابیه سعی بسیار کرد و ایراداتی به آن وارد نمود. حضور او در دربار و دیدار وی از ناصرالدین شاه باعث شد بسیاری از رجال مملکت و اعیان دولت در حلقه ارادت او داخل شوند و گویا میرزا علی خان قاجار ـ وزیر تشریفات و داماد ناصرالدین شاه که عنوان ظهیرالدوله دوم را داشت ـ برای کسب اطلاعات وارد حلقه او شد. بدین‌ترتیب ظهیرالدوله مامور بود به آنجا رفت و آمد کند و شاه را از آنچه در آنجا می‌افتد، مطلع سازد. به موازات ورود اشراف درباری سیمای این فرقه تا اندازه‌ای اشرافی شد. صفی علیشاه که خواهان ایجاد برابری و مساوات بین همه مردم بود با تاسیس «انجمن اخوت» سعی در از بین بردن فاصله طبقاتی اشراف و عامه مردم کرد. با این حال فعالیت‌های انجمن و حتی خود انجمن در این ایام به صورت پنهانی و مخفی بود.

 

با مرگ صفی علیشاه در ۱۳۱۶ق، ظهیرالدوله با عنوان طریقتی «صفا علیشاه» بر مسند جانشینی وی تکیه زد. او از ابتدا از مریدان خاص صفی علیشاه بود و به عنوان «صباح الولایه» ملقب شد. اما صدق و اخلاص را به جایی رساند که صفی علیشاه او را به «صفا علیشاه» ملقب ساخت و به جانشینی خود برگزید. اولین اقدام وی علنی کردن «انجمن اخوت» بود. بدین‌ترتیب در رمضان ۱۳۱۷ق، انجمن را رسما افتتاح کرد و آن را به تایید مظفرالدین شاه رساند. او پیش از این در زمان ناصرالدین شاه سفری به اروپا داشته و در آنجا با مجامع فراماسونری آشنا شد. گویا به یکی از آن‌ها نیز پیوست. در بازگشت درصدد برآمد لژی در ایران تاسیس کند. در نتیجه با الگو قرار دادن لژ «گراند اوریان» فرانسه به ترکیب آرای صوفیانه‌ـ سیاستمدارانه پرداخت. برخی معتقدند که ظهیرالدوله بعداز اینکه از مظفرالدین شاه برای رسمیت یافتن انجمن فرمانی گرفت، رجال‌ خوش‌نام اصلاح‌طلب را جلب کرد. با این حال بسیاری از فعالان و مملکت‌داران چون محمد میرزا یوسف الدوله و میرزا نصرالله خان دبیر‌الملک پیش از این در حلقه طریقت صفی علیشاه قرار گرفته بودند و نیز به واسطه این افراد انجمن تاسیس یافت. ساختار انجمن در زمان ظهیرالدوله تغییر اساسی یافت و در چارچوب یک حزب منسجم قرار گرفت.

 

ظهیرالدوله در نظام جدید علامت تبرزین، کشکول و تسبیح را به جای تیشه، پرگار و گونیا نماد انجمن قرار داد. او با اختیاراتی که به عنوان پیر و مرشد و سر سلسله طریقت داشت، از نام علی تبرک جست و از روی حروف ابجد نظام ۱۱۰ نفره‌ای را تشکیل داد. فقرای اصلی سلسله که در انجمن اخوت حضور فعال داشتند شامل ۱۱۰ نفر می‌شدند و در رأس آن‌ها یک هیات ۱۱ نفره وجود داشت. این افراد عبارت بودند از: ۱- ظهیرالدوله (رییس)، ۲- سیدمحمد خان انتظام السلطنه ـ بینش علیشاه‌ـ (نایب الرییس)، ۳- مصطفی سالار امجد (احتمالا دبیر)، ۴- ناظم‌الدوله، ۵- یمین الدوله، ۶- نظام لشکر، ۷- میرزا محمد خان نصرت السلطنه، ۸- میرزا علی‌اکبر خان سروش، ۹- میرزا باقرخان صفا منش، ۱۰- میرزا عبد الوهاب جواهری، ۱۱- علی رضا صبا مختار الملک. در نظام جدید رییس، نایب رییس و دبیر، جانشین قطب، خلیفه و شیخ شد. با این حال در جایگاه قطب و سر سلسله تغییری حاصل نشد و ظهیر‌الدوله با تعریف صفات هر حرف از کلمه «درویش» بر اهمیت آن تأکید کرد. او معتقد بود کلمه درویش مرکب از پنج حرف است که هر حرف نمایانگر صفتی هستند: ۱- د= درستی۲- ر= راستی۳- و= وحدت ۴-ی= یقین کامل به پیر خود ۵-ش= شکر در آسایش و سختی. درج عنوان طریقتی «صفا علی» در پایان تمام مکاتبات و مراسلات اداری از سوی ظهیرالدوله در حقیقت تاکیدی بر اهمیت مقام طریقتی او می‌بود. اقدام دیگر ظهیرالدوله به عنوان رییس انجمن و قطب طریقت تنظیم مرامنامه‌ای بر مبنای اصول اخلاقی بود. او در این مرامنامه با تکیه بر «شاه ولایت» [امیرالمومنین] همه فقرا را و اخوان را به احترام و اکرام بزرگ و رییس خود فرا می‌خواند و متذکر می‌شود: «اگر جهت یک نفر گرفتاری پیدا شود همه اتفاق کنند و دست از هر کاری بکشند تا رفع گرفتاری برادرشان بکنند و این به منزله جهاد است و بر همه لازم است» و در ادامه تاکید داشت: «‌‌نهایت فخر آن است که از دسترنج خود معاش کند، نه اینکه دست کند کفچه بهر لقمه‌اش».

 

از دیگر فعالیت‌های انجمن، انتشار روزنامه و جزوه «اخلاق» بود که هر ۱۵ روز یک شماره به چاپ می‌رسید. این روزنامه مدتی توقیف بود اما به دنبال پیگیری‌های آقامیرزا ابراهیم خان (ناظم انجمن) دوباره منتشر شد و نشریه یا روزنامه «آفاق» از طرف انجمن به اخلاق ضمیمه شد. عمده فعالیت‌های ظاهری انجمن عدم دخالت در امور سیاسی و حتی مذهبی بود اما در نهان ضمن انجام فعالیت‌های گوناگون دست به مبارزه، افشاگری، مشروطه‌خواهی و اندیشه آزادی می‌زد. در این راستا تئاتری در انجمن به نمایش در آمد که در آن به گوشه و کنایه ستمگری فرمانروایان دوره خودکامگی نکوهش شد.

 

پرجنجال‌ترین وقایع انجمن اخوت مصادف می‌شود با جریان به توپ بسته شدن مجلس در ۲۳/ جمادی‌الاول/ ۱۳۲۶ه. ق به دستور محمدعلی شاه. در این ایام ظهیرالدوله حاکم رشت بود و اطلاعات مربوط به انجمن و تهران توسط میرزا محمدخان انتظام السلطنه ملقب به بینش علی و نایب‌رییس انجمن به اطلاع ظهیرالدوله می‌رسید. در این ایام عبدالله موسوی بهبهانی و محمدصادق طباطبایی طی تلگرافی به نمایندگی از انجمن ولایتی و سایر انجمن‌ها، ظهیرالدوله را در جریان کارشکنی‌های دشمنان مشروطه و شخص شاه قرار دادند. به دنبال این تلگراف ظهیرالدوله در ۱۰/جمادی الاولی/۱۳۲۶ محمدعلی شاه را مورد خطاب قرار داد و اوضاع نابسامان مملکت و کارشکنی‌های وی را به او گوشزد کرد. محمدعلی شاه پاسخ ظهیرالدوله را با کمال احترام داد. اما ظهیرالدوله (صفا علی)‌‌ همان روز تلگرافی در مضمون «یأس مردم از قبله عالم» به شاه فرستاد.

 

مجموعه این عوامل باعث شد در روز به توپ بستن مجلس، خانه ظهیرالدوله که مقر اصلی انجمن بود، توسط قزاقان شاه غارت و ویران شد. اگرچه به دنبال پیگیری‌های ملکه همسر ظهیرالدوله و عمه شاه، محمدعلی از این واقعه اظهار تاسف و بی‌خبری کرد و قول پرداخت غرامت نمود اما ملکه متذکر شد در این قضیه فتنه قوام الدوله و مشیر الدوله که در اموال و زمین‌های ظهیرالدوله طمع داشتند و اختلافاتی در این زمینه وجود داشت، دخیل بوده است. وی همچنین در جواب شایعه وجود مواد منفجره در انجمن و تیراندازی به قزاقان گفت: «وقتی دیدم آدم‌های مرا کشتند، من هم این کار را کردم». در ختم غائله غارت و صدمه‌ای که به اموال فقرای صفی علیشاهیه وارد شد، تلاش‌های ملکه همسر ظهیرالدوله بسیار کارساز بود. با این حال برخی معتقدند نرمش شاه با ظهیرالدوله نشان از سلطنت‌طلبی و دشمنی وی با مشروطه‌خواهان دارد. در حالی‌که به دلایلی نظریه این گروه از افراد قابل رد است. اول آنکه ظهیرالدوله با توجه به موقعیت حساس تصوف هیچ‌گاه علنا مخالفت خود را با شاه آشکار نکرد. اما در نهان به فعالیت‌های آزادی‌خواهی و مشروطه‌خواهی پرداخت و با تاکید بر اصل «ظلم ستیزی» خواهان برقراری عدالت بود. دوم آنکه ظهیرالدوله همواره از حمایت همسر با نفوذش برخوردار بود و تلاش‌های وی در تمام طول خاطرات ظهیرالدوله مشخص است. سوم آنکه اگر ظهیرالدوله سلطنت‌خواه و دشمن مشروطه بود، بهبهانی و طباطبایی که مدافعان اصلی مشروطه بودند، برای شکایت از کارشکنی‌های شاه به او متوسل نمی‌شدند. در ‌‌نهایت اگر ظهیرالدوله تنها به انجام فعالیت‌های صوفیانه و طریقتی مشغول می‌بود، انجمن اخوت که خانه ظهیرالدوله هم بود به توپ بسته نمی‌شد.

 

وجود هیات ۱۱نفره، انتخاب یک نماد مثلثی شکل و انتشار مجله‌ای که در امور سیاسی دخالت نمی‌کرد، انجمن را در نگاه نویسندگان و محققان به یک فراموشخانه یا جمعیت فراماسونری تبدیل کرده است. در این خصوص باید متذکر شد همانگونه که مشروطه ایران نه از انگلیس و نه از هیچ کشور دیگر برنخواست، بلکه انقلابی بود در ادامه انقلاب‌های جهان، انجمن‌ها و احزاب مشروطه خواه و آزادی طلب ایران نیز وابسته کامل به دیگر کشور‌ها نبودند. اگر چه ظهیرالدوله مدتی در فرانسه بود و با لژ فراماسونری آشنا شد، اما هنوز هیچ مدرکی دال بر این قضیه یافت نشده و تنها در حد ظن و گمان نویسندگان است. ایران پیش از این تجربه هیچ حزب منسجم و متحدی را نداشت. در ابتدای امر الگو‌برداری از احزاب خارج از کشور، که هیچ اطلاع دقیقی هم از اهداف و برنامه‌های آنان نداشته‌اند، در عصر مشروطه امری بعید به نظر نمی‌آید.

 

بدین‌ترتیب می‌توان گفت انجمن اخوت اولین حرکت و جنبش منسجم صوفیانه است که بار دیگر صوفیان را از زاویه‌نشینی و ورد‌خوانی وارد یک جریان سیاسی ـ اجتماعی کرد و با الگو‌برداری از جمعیت‌های خارج از کشور به ترکیب آرای اخلاقی ـ سیاسی پرداخت. این جمعیت شبه خارجی با تاکید بر برابری همه افراد به اصل پیشین خود ـ ظلم ستیزی ـ بازگشت و در یک انقلاب شبه خارجی در کنار دیگر گروه‌ها، از جمله انجمن‌های ولایتی و دیگر انجمن‌ها شعار مشروطه‌خواهی سر داد. اما آنچه به عنوان ناکامی مشروطه مطرح می‌شود را باید در عواملی چون خوی استبدادی محمدعلی شاه، عدم تجربه کافی انقلابیون و عدم ظهور طبقه محافظ انقلاب جست‌وجو کرد. چرا که هر کس به زعم خود و به حد توان خود در انقلاب مشروطه شرکت کرد و در ‌‌نهایت هیچ نوع سازش از سوی انجمن اخوت با محمدعلی شاه بعد از به توپ بسته شدن مجلس مشاهده نشد. حتی بعد از فرار محمد‌علی شاه انجمن اخوت، جشنی به جهت پیروزی انقلاب بر ویرانه‌های انجمن برپا کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۱- خاطرات و اسناد ظهیر‌الدوله، ایرج افشار، تهران، زرین، ۱۳۶۷، ج ۱، صص۶۰و ۵۹.

۲- شاه در ریشه اوستایی خود ـ اشه ـ به معنای راست و راست‌تر آمده است. این واژه بعد از قرن شش جانشین واژه شیخ شد که نشان از قدرت مادی و معنوی آنان دارد.

۳- برای اطلاعات بیشتر ر. ک به آثار صفی علیشاه: میزان المعرفت و برهان الحقیقه، اسرار المعارف، تفسیر قرآن، عرفان الحق، زبدهالاثرار و دیوان قصاید.

۴- شاه آبادی، حمیدرضا، تاریخ فراماسونری در ایران، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۸، ج ۱، ص۱۸۱.

۵- همایونی، ص ۱۹۲.

۶- در بین صوفیان معمول است هر یک لقب یا عنوان طریقتی داشته باشند. این عنوان از سوی قطب یا سر سلسله طریقت با توجه به بارز‌ترین ویژگی آنان انتخاب می‌شود.

۷- عبدالصودی، محمود، سیری در تصوف ایران، تهران، انتشارات شرق، ۱۳۶۱، ص۱۱۹.

۸- حسینی، محمد، مجموعه مقالات تاریخ معاصر ایران (فصلنامه تخصصی شماره ۲۴)، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، ۱۳۸۱، ص۱۱۱.

۹- همو، همان،‌‌ همان جا.

۱۰- عبدالصمدی، همان، صص ۱- ۱۲۱.

۱۱- قائم مقامی، سهیلا و فضایی، یوسف، تحولات تصوف از دوره تیمور تا پایان قاجار، کرج، نشر آرین ویژه، ۱۳۸۰، ص۲-۳۳۱.

۱۲- به جهت حساسیتی که در لفظ «شاه» وجود داشت و احتمال شورش علیه حکومت وقت را در گمان همه تشدید می‌کرد، صوفیان از لفظ شاه در مکاتبات رسمی استفاده نمی‌کردند.

۱۳- ر. ک خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، همان، ۳۳۲ و دیگر نامه و تلگرام‌های او به محمدعلی شاه.

۱۴- عبدالصمدی، همان، صص۴-۱۲۳.

۱۵- خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، همان، صص۳۰۱و ۲۷۳.

۱۶- کتیرایی، محمود، فراماسونری در ایران، بی‌جا، اقبال، ۱۳۴۷، ص ۱۰۳.

۱۷- خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، همو، ج۱، صص۳-۳۳۲.

۱۸- همان، همو، ص۳۷۷.

به دنبال به توپ بسته شدن مجلس، بسیاری از روشنفکران ایران در جست‌وجوی عوامل این شکست بر آمدند. عده‌ای برآنند گرایش به تصوف را یکی از عوامل ناکامی قلمداد کنند. این تفکر که حاصل بر خورد علم و فلسفه غرب بود، اولین بار در عصر مشروطه، تصوف را عامل عقب‌ماندگی ایران و شکست مشروطه معرفی کرد. مطرح کردن نظریه تصوف عامل عقب‌ماندگی تنها یک بعد از این جریان را در بر می‌گیرد. در حالی که نگاهی گذرا به تاریخ تصوف، حداقل تاریخ تصوف ایران، تمام ابعاد جریان تصوف را روشن می‌سازد. برای ورود به بحث چگونگی عملکرد تصوف در دوران مشروطه لازم است، ابتدا مروری کوتاه به «جریان تصوف» داشته باشیم و تصوف را در بستر تاریخ بسنجیم.

 

 

منبع: روزنامه شرق

 

کلید واژه ها: تصوف صوفیه انجمن اخوت


نظر شما :